پرش به محتوا

شاه طهماسب اول: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۲ اوت ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Rezapour صفحهٔ شاه تهماسب اول را به شاه طهماسب اول که تغییرمسیر بود منتقل کرد: انتقال به جهت آنچه در لغت نامه دهخدا آمده است)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات حاکم
{{جعبه اطلاعات حاکم
| عنوان            =شاه تهماسب اول
| عنوان            =شاه طهماسب اول
| تصویر            =شاه تهماسب اول.jpg
| تصویر            =شاه طهماسب اول.jpg
| اندازه تصویر    =200
| اندازه تصویر    =200
| توضیح تصویر      =تصویری منسوب به شاه تهماسب اول بر دیوارهٔ داخلی [[کاخ چهلستون]] [[اصفهان]]
| توضیح تصویر      =تصویری منسوب به شاه طهماسب اول بر دیوارهٔ داخلی [[کاخ چهلستون]] [[اصفهان]]
|نام = تهماسب
|نام = طهماسب
| لقب  = شاه تهماسب اول
| لقب  = شاه طهماسب اول
| تولد (مکان)            = ۹۱۹ق
| تولد (مکان)            = ۹۱۹ق
| مرگ (مکان)    = [[۱۵ صفر]] ۹۸۴ق [[قزوین]]
| مرگ (مکان)    = [[۱۵ صفر]] ۹۸۴ق [[قزوین]]
خط ۲۷: خط ۲۷:
}}
}}
{{حکومت صفویان}}
{{حکومت صفویان}}
'''شاه تهماسب اول صفوی''' ([[سال ۹۱۹ هجری قمری|۹۱۹ق]]-[[سال ۹۸۱ هجری قمری|۹۸۱ق]]) فرزند [[شاه اسماعیل اول]] (مؤسس [[صفویه]]) است. او با ۵۴ سال سلطنت، طولانی‌ترین مدت حکومت را در بین شاهان صفوی داشت. مذهب [[شیعه]] در زمان شاه اسماعیل مذهب رسمی [[ایران]] اعلام شد ولی استقرار و گسترش آن در دوران شاه تهماسب اتفاق افتاد. تشکیل نهاد روحانیت شیعی از دوره تهماسب آغاز و پس از ورود [[محقق ثانی]] به ایران دودمان‌های روحانی از علمای مهاجر و فرزندانشان در ایران تشکیل شد.
'''شاه طهماسب اول صفوی''' ([[سال ۹۱۹ هجری قمری|۹۱۹ق]]-[[سال ۹۸۱ هجری قمری|۹۸۱ق]]) فرزند [[شاه اسماعیل اول]] (مؤسس [[صفویه]]) است. او با ۵۴ سال سلطنت، طولانی‌ترین مدت حکومت را در بین شاهان صفوی داشت. مذهب [[شیعه]] در زمان شاه اسماعیل مذهب رسمی [[ایران]] اعلام شد ولی استقرار و گسترش آن در دوران شاه طهماسب اتفاق افتاد. تشکیل نهاد روحانیت شیعی از دوره طهماسب آغاز و پس از ورود [[محقق ثانی]] به ایران دودمان‌های روحانی از علمای مهاجر و فرزندانشان در ایران تشکیل شد.
<br />
<br />
[[صلح آماسیه]] میان شاه تهماسب و سلطان سلیمان باعث شد که برای مدت ۲۰ سال میان ایران و [[عثمانی]] صلح برقرار باشد. در زمان او پایتخت ایران از [[تبریز]] به [[قزوین]] منتقل شد.
[[صلح آماسیه]] میان شاه طهماسب و سلطان سلیمان باعث شد که برای مدت ۲۰ سال میان ایران و [[عثمانی]] صلح برقرار باشد. در زمان او پایتخت ایران از [[تبریز]] به [[قزوین]] منتقل شد.


==زندگی‌نامه==
==زندگی‌نامه==
تهماسب اول در سال ۹۱۹ ه‍.ق به دنیا آمد. وی در یک سالگی به دستور پدرش شاه اسماعیل به [[هرات]] انتقال یافت و [[خراسان]] تا رود آموری اصطلاحا به او تعلق گرفت و دیو سلطان رملو حاکم [[بلخ]] به للگی (سرپرستی) او انتخاب شد. وی ده ساله بود که به سلطنت رسید و از سال ۹۳۰ تا ۹۸۴ ه‍.ق به مدت ۵۴ سال سلطنت کرد که طولانی‌ترین ایام سلطنت در دوران صفوی محسوب می‌شود.<ref>اصفهانی، خلد برین، ص۳۲۶</ref>
طهماسب اول در سال ۹۱۹ ه‍.ق به دنیا آمد. وی در یک سالگی به دستور پدرش شاه اسماعیل به [[هرات]] انتقال یافت و [[خراسان]] تا رود آموری اصطلاحا به او تعلق گرفت و دیو سلطان رملو حاکم [[بلخ]] به للگی (سرپرستی) او انتخاب شد. وی ده ساله بود که به سلطنت رسید و از سال ۹۳۰ تا ۹۸۴ ه‍.ق به مدت ۵۴ سال سلطنت کرد که طولانی‌ترین ایام سلطنت در دوران صفوی محسوب می‌شود.<ref>اصفهانی، خلد برین، ص۳۲۶</ref>


با اینکه شاه اسماعیل مؤسس سلسله صفویه است، اما ثبات حکومت صفویه در دوران طولانی حکومت شاه تهماسب بود.<ref>اصفهانی، خلد برین، ص۳۲۷</ref> نیمه اول سلطنت او بیشتر در رفع نفاق و چند دستگی میان سران قزل باش و اداره جنگ در سرحدات شرقی و غربی مملکت گذشت.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۴۶</ref>
با اینکه شاه اسماعیل مؤسس سلسله صفویه است، اما ثبات حکومت صفویه در دوران طولانی حکومت شاه طهماسب بود.<ref>اصفهانی، خلد برین، ص۳۲۷</ref> نیمه اول سلطنت او بیشتر در رفع نفاق و چند دستگی میان سران قزل باش و اداره جنگ در سرحدات شرقی و غربی مملکت گذشت.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۴۶</ref>


شاه تهماسب در پنجاه و چهارمین سال سلطنت خود در [[۱۵ صفر]] سال ۹۸۴ق در [[قزوین]] از دنیا رفت و پس از چندی جسد او را در [[مشهد]] دفن کردند. شاه تهماسب نشان می‌داد که مردی دیندار و پایبند به تکالیف و فرایض دینی است. اگر چه مذهب شیعه در زمان پدر او مذهب رسمی شد، ولی استقرار و گسترش آن در دوره‌ شاه تهماسب انجام گرفت.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۵۷</ref>
شاه طهماسب در پنجاه و چهارمین سال سلطنت خود در [[۱۵ صفر]] سال ۹۸۴ق در [[قزوین]] از دنیا رفت و پس از چندی جسد او را در [[مشهد]] دفن کردند. شاه طهماسب نشان می‌داد که مردی دیندار و پایبند به تکالیف و فرایض دینی است. اگر چه مذهب شیعه در زمان پدر او مذهب رسمی شد، ولی استقرار و گسترش آن در دوره‌ شاه طهماسب انجام گرفت.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۵۷</ref>


==وقایع مهم دوران سلطنت==
==وقایع مهم دوران سلطنت==
===مقابله با دشمنان خارجی===
===مقابله با دشمنان خارجی===
از همان آغاز زمامداری تهماسب، دشمنان سرسخت دولت صفوی یعنی [[ازبکان]] و [[دولت عثمانی|عثمانیان]] حملات خود را به [[ایران]] آغاز کردند. عبیدالله خان ازبک و امرای دیگر او به طور مداوم [[خراسان]] را مورد تاخت و تاز و کشتار قرار می‌دادند. سرانجام در جنگ بزرگ " جام" در سال ۹۳۵ ه‍.ق با شکستی که تهماسب به عبیدالله وارد کرد، برای مدتی خراسان از حملات ازبکان درامان ماند.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۵۱</ref> در جبهه غربی، شاه تهماسب با دشمن بزرگی همچون [[سلطان سلیمان قانونی]] مواجه بود. سلطان عثمانی وارث سرزمین‌های وسیعی بود که پدرش در اروپا و آسیای غربی و شمال آفریقا به دست آورده بود. البته خود او هم مرتبا بر دامنه این تصرفات می‌افزود.
از همان آغاز زمامداری طهماسب، دشمنان سرسخت دولت صفوی یعنی [[ازبکان]] و [[دولت عثمانی|عثمانیان]] حملات خود را به [[ایران]] آغاز کردند. عبیدالله خان ازبک و امرای دیگر او به طور مداوم [[خراسان]] را مورد تاخت و تاز و کشتار قرار می‌دادند. سرانجام در جنگ بزرگ " جام" در سال ۹۳۵ ه‍.ق با شکستی که طهماسب به عبیدالله وارد کرد، برای مدتی خراسان از حملات ازبکان درامان ماند.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۵۱</ref> در جبهه غربی، شاه طهماسب با دشمن بزرگی همچون [[سلطان سلیمان قانونی]] مواجه بود. سلطان عثمانی وارث سرزمین‌های وسیعی بود که پدرش در اروپا و آسیای غربی و شمال آفریقا به دست آورده بود. البته خود او هم مرتبا بر دامنه این تصرفات می‌افزود.


فرار اولامه سلطان تکلو از سران معتبر [[قزلباش]] به عثمانی و پناهنده شدن القاص میرزا برادر شاه تهماسب به سلطان سلیمان و نیز تحریکاتی که در [[استانبول]] علیه [[ایران]] انجام دادند، آتش جنگ میان [[صفویان|دولت صفوی]] و [[عثمانیان|حکومت عثمانی]] را دامن زد.<ref>تذکره شاه تهماسب، ۱۳۴۳ه‍.ق: ص۸۹</ref>
فرار اولامه سلطان تکلو از سران معتبر [[قزلباش]] به عثمانی و پناهنده شدن القاص میرزا برادر شاه طهماسب به سلطان سلیمان و نیز تحریکاتی که در [[استانبول]] علیه [[ایران]] انجام دادند، آتش جنگ میان [[صفویان|دولت صفوی]] و [[عثمانیان|حکومت عثمانی]] را دامن زد.<ref>تذکره شاه طهماسب، ۱۳۴۳ه‍.ق: ص۸۹</ref>


سپاهیان عثمانی چندین بار به مناطق غربی متصرفات صفوی و [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]] حمله کردند. با توجه به تعداد بسیار کمتر سپاهیان صفوی، آنها چاره‌ای جز استفاده از نبرد دفاعی نداشتند. شاه تهماسب نیز با استفاده از تاکتیک امحای منابع حداکثر بهره‌برداری را می‌کرد. پیشرفت آنان را مانع می‌گردید، به نحوی که لشکرکشی‌ها به نتایجی که منظور نظر سلطان عثمانی بود، منجر نشد. حتی در بعضی از جبهه‌ها مانند [[قفقاز]] متحمل شکست شدند. [[شاه اسماعیل دوم|اسماعیل میرزا]] فرزند شاه تهماسب در سال ۹۵۸ ه‍.ق با فتح [[ارزنه الروم]] و [[کردستان]] و [[ارمنستان]]، مناطقی را که به اطاعت سلطان عثمانی درآمده بود، مجدد به حاکمیت صفویه اضافه کرد.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۵۶</ref>
سپاهیان عثمانی چندین بار به مناطق غربی متصرفات صفوی و [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]] حمله کردند. با توجه به تعداد بسیار کمتر سپاهیان صفوی، آنها چاره‌ای جز استفاده از نبرد دفاعی نداشتند. شاه طهماسب نیز با استفاده از تاکتیک امحای منابع حداکثر بهره‌برداری را می‌کرد. پیشرفت آنان را مانع می‌گردید، به نحوی که لشکرکشی‌ها به نتایجی که منظور نظر سلطان عثمانی بود، منجر نشد. حتی در بعضی از جبهه‌ها مانند [[قفقاز]] متحمل شکست شدند. [[شاه اسماعیل دوم|اسماعیل میرزا]] فرزند شاه طهماسب در سال ۹۵۸ ه‍.ق با فتح [[ارزنه الروم]] و [[کردستان]] و [[ارمنستان]]، مناطقی را که به اطاعت سلطان عثمانی درآمده بود، مجدد به حاکمیت صفویه اضافه کرد.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۵۶</ref>


===صلح آماسیه===
===صلح آماسیه===
{{اصلی|صلح آماسیه}}
{{اصلی|صلح آماسیه}}
پیمان آماسیه نام پیمانی است که بین شاه تهماسب صفوی و سلطان سلیمان اول در سال ۸۸۴ شمسی (۹۶۲ قمری / ۱۵۵۵م) در شهر آماسیه (شهری در شمال آناتولی و در [[ترکیه]] امروزی) بسته شد. این پیمان با مشخص کردن مرز [[ایران]] و [[عثمانی]] پایانی بر جنگ‌های دراز مدت دو کشوربود. این پیمان ۲۰ سال آرامش را بین دو کشور به ارمغان آورد. متن نامۀ شاه تهماسب ممهور به مهر وی به شمارۀ ۸۹۶۸ در آرشیو کتابخانۀ توپقاپی نگهداری می‌شود.<ref>[http://lib.eshia.ir/23022/2/490 مدخل آماسیه؛ دانشنامه بزرگ اسلامی]</ref>
پیمان آماسیه نام پیمانی است که بین شاه طهماسب صفوی و سلطان سلیمان اول در سال ۸۸۴ شمسی (۹۶۲ قمری / ۱۵۵۵م) در شهر آماسیه (شهری در شمال آناتولی و در [[ترکیه]] امروزی) بسته شد. این پیمان با مشخص کردن مرز [[ایران]] و [[عثمانی]] پایانی بر جنگ‌های دراز مدت دو کشوربود. این پیمان ۲۰ سال آرامش را بین دو کشور به ارمغان آورد. متن نامۀ شاه طهماسب ممهور به مهر وی به شمارۀ ۸۹۶۸ در آرشیو کتابخانۀ توپقاپی نگهداری می‌شود.<ref>[http://lib.eshia.ir/23022/2/490 مدخل آماسیه؛ دانشنامه بزرگ اسلامی]</ref>


به موجب این قرارداد ایالت‌های [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]]، [[ارمنستان]] شرقی و [[گرجستان]] شرقی در اختیار دولت ایران قرار گرفت و گرجستان غربی، ارمنستان غربی و کشور [[عراق]] به دولت عثمانی واگذار شد. همچنین سلطان عثمانی موافقت کرد که با پیروان مذهب [[شیعه]] با مدارا رفتار کند و از زوار ایرانی که عازم [[مکه]] و [[مدینه]] هستند، حمایت کند. به ‌علاوه به فرماندهان مرزی نیز تأکید شود تا از صدور هرگونه دستوری که موجب منازعات مرزی شود، خودداری کنند.
به موجب این قرارداد ایالت‌های [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]]، [[ارمنستان]] شرقی و [[گرجستان]] شرقی در اختیار دولت ایران قرار گرفت و گرجستان غربی، ارمنستان غربی و کشور [[عراق]] به دولت عثمانی واگذار شد. همچنین سلطان عثمانی موافقت کرد که با پیروان مذهب [[شیعه]] با مدارا رفتار کند و از زوار ایرانی که عازم [[مکه]] و [[مدینه]] هستند، حمایت کند. به ‌علاوه به فرماندهان مرزی نیز تأکید شود تا از صدور هرگونه دستوری که موجب منازعات مرزی شود، خودداری کنند.


===استقرار در پایتخت===
===استقرار در پایتخت===
با آرامشی که از طریق [[صلح آماسیه]] در کشور ایجاد شد، شاه تهماسب به مدت بیست سال از [[قزوین]] بیرون نرفت و در این مدت سرگرم بهره‌برداری از ثبات و فراغتی که به وجود آمده بود، گردید. طبع مال‌دوست و زراندوزی وی به گونه‌ای بود که چهارده سال پایان سلطنت، حقوق لشکریان را نپرداخت و طبیعی بود که سپاهیان از فشار بر مردم ارتزاق می‌کردند که همین امر باعث نارضایتی مردم و سبب شورش‌هایی در [[گیلان]] به رهبری سید حسین در سال ۹۷۹ ه‍.ق و شورش [[تبریز]] در سال ۹۸۱ ه‍.ش شد که نهایتا هر دو شورش سرکوب شدند؛ اما بذرهای بحران و شورش در دوره‌های بعد از سلطنت وی خود را نمایان ساخت و دوازده سال طول کشید تا پس از یک دوره بی‌ثباتی بعد از مرگ تهماسب، سلطنت [[صفوی]] استقرار و قدرت خود را باز یابد.<ref>نویدی، تغییرات اجتماعی- اقتصادی در ایران عصر صفوی، ص۷۸</ref>
با آرامشی که از طریق [[صلح آماسیه]] در کشور ایجاد شد، شاه طهماسب به مدت بیست سال از [[قزوین]] بیرون نرفت و در این مدت سرگرم بهره‌برداری از ثبات و فراغتی که به وجود آمده بود، گردید. طبع مال‌دوست و زراندوزی وی به گونه‌ای بود که چهارده سال پایان سلطنت، حقوق لشکریان را نپرداخت و طبیعی بود که سپاهیان از فشار بر مردم ارتزاق می‌کردند که همین امر باعث نارضایتی مردم و سبب شورش‌هایی در [[گیلان]] به رهبری سید حسین در سال ۹۷۹ ه‍.ق و شورش [[تبریز]] در سال ۹۸۱ ه‍.ش شد که نهایتا هر دو شورش سرکوب شدند؛ اما بذرهای بحران و شورش در دوره‌های بعد از سلطنت وی خود را نمایان ساخت و دوازده سال طول کشید تا پس از یک دوره بی‌ثباتی بعد از مرگ طهماسب، سلطنت [[صفوی]] استقرار و قدرت خود را باز یابد.<ref>نویدی، تغییرات اجتماعی- اقتصادی در ایران عصر صفوی، ص۷۸</ref>


===انتقال پایتخت===
===انتقال پایتخت===
شاه تهماسب به علت نزدیکی [[تبریز]] به مرزهای عثمانی و آسیب‌پذیری این شهر و دوری تبریز از خراسان که همواره مورد هجوم ازبکان قرار می‌گرفت، در سال ۹۶۵ ه‍.ق پایتخت خود را به [[قزوین]] منتقل کرد. از این تاریخ تا سال ۱۰۰۶ ه‍.ق (که [[شاه عباس اول]]، [[اصفهان]] را به پایتختی انتخاب کرد) شهر قزوین پایتخت [[صفویه]] بود.
شاه طهماسب به علت نزدیکی [[تبریز]] به مرزهای عثمانی و آسیب‌پذیری این شهر و دوری تبریز از خراسان که همواره مورد هجوم ازبکان قرار می‌گرفت، در سال ۹۶۵ ه‍.ق پایتخت خود را به [[قزوین]] منتقل کرد. از این تاریخ تا سال ۱۰۰۶ ه‍.ق (که [[شاه عباس اول]]، [[اصفهان]] را به پایتختی انتخاب کرد) شهر قزوین پایتخت [[صفویه]] بود.


===پناهندگی همسایگان به ایران===
===پناهندگی همسایگان به ایران===
از وقایع عمده دوران شاه تهماسب پناهندگی همایون پادشاه [[هند]] و بایزید شاهزاده [[عثمانیان|عثمانی]] بود که هردو رویداد تأثیر زیادی در روابط ایران با هند و عثمانی داشت.<ref>نویدی، تغییرات اجتماعی- اقتصادی در ایران عصر صفوی، ص۵۶</ref> در سال ۹۵۰ ه‍.ق همایون پادشاه هند به علت اختلافاتی که بین او و شیرخان افغانی رخ داده بود، بر اثر نفاق برادرانش ناگزیر هند را ترک کرد و با کسان نزدیک خود به شاه تهماسب پناهنده شد. شاه تهماسب مقدم مهمان خود را گرامی داشت و فرمان داد او را با احترام تا پایتخت همراهی کنند. همایون بعد از مدتی اقامت در ایران با نیرویی که پادشاه صفوی در اختیار او گذاشت، به هند بازگشت و سلطنت از دست رفته خود را به دست آورد. این واقعه چنان تاثیر خوبی در روابط ایران و هند باقی گذاشت که تا انقراض صفویان به استثنای مواردی چند که اختلافاتی بین طرفین در مسایل مرزی به ویژه [[قندهار]] پیش آمد، ادامه یافت.<ref>روملو، احسن التواریخ، ص۴۰۳</ref>
از وقایع عمده دوران شاه طهماسب پناهندگی همایون پادشاه [[هند]] و بایزید شاهزاده [[عثمانیان|عثمانی]] بود که هردو رویداد تأثیر زیادی در روابط ایران با هند و عثمانی داشت.<ref>نویدی، تغییرات اجتماعی- اقتصادی در ایران عصر صفوی، ص۵۶</ref> در سال ۹۵۰ ه‍.ق همایون پادشاه هند به علت اختلافاتی که بین او و شیرخان افغانی رخ داده بود، بر اثر نفاق برادرانش ناگزیر هند را ترک کرد و با کسان نزدیک خود به شاه طهماسب پناهنده شد. شاه طهماسب مقدم مهمان خود را گرامی داشت و فرمان داد او را با احترام تا پایتخت همراهی کنند. همایون بعد از مدتی اقامت در ایران با نیرویی که پادشاه صفوی در اختیار او گذاشت، به هند بازگشت و سلطنت از دست رفته خود را به دست آورد. این واقعه چنان تاثیر خوبی در روابط ایران و هند باقی گذاشت که تا انقراض صفویان به استثنای مواردی چند که اختلافاتی بین طرفین در مسایل مرزی به ویژه [[قندهار]] پیش آمد، ادامه یافت.<ref>روملو، احسن التواریخ، ص۴۰۳</ref>


در سال ۹۶۷ ه‍.ق بایزید به علت پاره‌ای اختلافات که با پدرش سلطان سلیمان و برادرش سلیم پیدا کرده بود، با ده هزار سرباز مسلح از [[آناتولی]] وارد [[ایران]] شد و از شاه تهماسب تقاضای پناهندگی کرد. شاه تهماسب او را گرامی داشته و دستور داد او و نزدیکانش را در کاخ مناسبی جای دهند. سلطان عثمانی که از آمدن بایزید به ایران اطلاع یافت، با ارسال نامه‌های مکرر به صورت احترام یا حتی گاه تهدید، استراد بایزید را از شاه تهماسب تقاضا کرد. وساطت‌ها و تقاضاهای شاه نیز برای عفو شاهزاده عثمانی به هیچ وجه مؤثر واقع نشد. سرانجام سلطان [[صفویه|صفوی]] برای جلوگیری از تهاجم عثمانی و شعله‌ور شدن جنگ‌هایی که به موجب [[صلح آماسیه]] متوقف شده بود، بایزید و فرزندان او را تسلیم مأموران عثمانی کرد. متعاقب آن در سال ۹۶۹ ه‍.ق صلحی بین طرفین منعقد گردید و جنگ‌های غرب کشور برای مدتی نسبتا طولانی خاموش شد.<ref>مینورسکی، ۱۳۲۴ ه‍.ق، ص۶۸</ref>
در سال ۹۶۷ ه‍.ق بایزید به علت پاره‌ای اختلافات که با پدرش سلطان سلیمان و برادرش سلیم پیدا کرده بود، با ده هزار سرباز مسلح از [[آناتولی]] وارد [[ایران]] شد و از شاه طهماسب تقاضای پناهندگی کرد. شاه طهماسب او را گرامی داشته و دستور داد او و نزدیکانش را در کاخ مناسبی جای دهند. سلطان عثمانی که از آمدن بایزید به ایران اطلاع یافت، با ارسال نامه‌های مکرر به صورت احترام یا حتی گاه تهدید، استراد بایزید را از شاه طهماسب تقاضا کرد. وساطت‌ها و تقاضاهای شاه نیز برای عفو شاهزاده عثمانی به هیچ وجه مؤثر واقع نشد. سرانجام سلطان [[صفویه|صفوی]] برای جلوگیری از تهاجم عثمانی و شعله‌ور شدن جنگ‌هایی که به موجب [[صلح آماسیه]] متوقف شده بود، بایزید و فرزندان او را تسلیم مأموران عثمانی کرد. متعاقب آن در سال ۹۶۹ ه‍.ق صلحی بین طرفین منعقد گردید و جنگ‌های غرب کشور برای مدتی نسبتا طولانی خاموش شد.<ref>مینورسکی، ۱۳۲۴ ه‍.ق، ص۶۸</ref>


==مهاجرت علما به ایران==
==مهاجرت علما به ایران==
مقارن با آغاز دوران سلطنت صفویان، مراکز فقهی و روحانی [[شیعه|شیعی]] در خارج از [[ایران]] و سرزمین‌های عربی به ویژه [[جبل عامل]] قرار داشت. با استقرار سلطنت [[صفویه|صفوی]] در دوره تهماسب، سیل مهاجرت عالمان و فقیهان شیعی از این مراکز به سوی ایران جاری شد. گرچه در زمان [[شاه اسماعیل اول]] کسانی چون شیخ [[زین الدین علی]] و [[سید نعمت الله حلی]] و حتی یک بار [[محقق کرکی]] به ایران آمده بودند؛ اما آن مهاجرت‌ها کوتاه‌مدت، منقطع و ناپایدار بود. بنابراین باید گفت تشکیل و استمرار نهاد روحانیت شیعی از دوره تهماسب آغاز می‌گردد، خصوصا پس از ورود محقق ثانی که به ایران وارد شدند، دودمان‌های روحانی از این مهاجرین و فرزندانشان در ایران تشکیل شده و مناصب مختلفی در ایران را از قبیل [[شیخ الاسلام|شیخ الاسلامی]]، امامت، [[قضاوت]]، صدارت تا وزارت را به دست آوردند که تا اواخر دوره صفویه تداوم یافت. این سلسله خاندان‌های روحانی که علاوه بر ارتباط نسبی و سببی از نظر آموزشی و علمی نیز به یکدیگر پیوند می‌خورده‌اند، تا اواسط دوره صفویه سیمایی عربی به هیأت روحانیت ایران بخشید؛ اما به‌تدریج که نسل جدیدی از عالمان و فقیهان شیعی ایرانی پرورش یافت، عنصر ایرانی در فقاهت و روحانیت شیهی وجه غالب یافت. از معروف‌ترین عالمانی که در دوره شاه تهماسب به ایران مهاجرت کردند شیخ علی بن عبد العالی کرکی معروف به [[محقق ثانی]]، [[شیخ علی منشار]]، شیخ [[حسین بن عبدالصمد حارثی]] و فرزندش [[شیخ بهایی]] می‌باشند. <ref>تذکره شاه تهماسب، ص۱۰۲</ref>
مقارن با آغاز دوران سلطنت صفویان، مراکز فقهی و روحانی [[شیعه|شیعی]] در خارج از [[ایران]] و سرزمین‌های عربی به ویژه [[جبل عامل]] قرار داشت. با استقرار سلطنت [[صفویه|صفوی]] در دوره طهماسب، سیل مهاجرت عالمان و فقیهان شیعی از این مراکز به سوی ایران جاری شد. گرچه در زمان [[شاه اسماعیل اول]] کسانی چون شیخ [[زین الدین علی]] و [[سید نعمت الله حلی]] و حتی یک بار [[محقق کرکی]] به ایران آمده بودند؛ اما آن مهاجرت‌ها کوتاه‌مدت، منقطع و ناپایدار بود. بنابراین باید گفت تشکیل و استمرار نهاد روحانیت شیعی از دوره طهماسب آغاز می‌گردد، خصوصا پس از ورود محقق ثانی که به ایران وارد شدند، دودمان‌های روحانی از این مهاجرین و فرزندانشان در ایران تشکیل شده و مناصب مختلفی در ایران را از قبیل [[شیخ الاسلام|شیخ الاسلامی]]، امامت، [[قضاوت]]، صدارت تا وزارت را به دست آوردند که تا اواخر دوره صفویه تداوم یافت. این سلسله خاندان‌های روحانی که علاوه بر ارتباط نسبی و سببی از نظر آموزشی و علمی نیز به یکدیگر پیوند می‌خورده‌اند، تا اواسط دوره صفویه سیمایی عربی به هیأت روحانیت ایران بخشید؛ اما به‌تدریج که نسل جدیدی از عالمان و فقیهان شیعی ایرانی پرورش یافت، عنصر ایرانی در فقاهت و روحانیت شیهی وجه غالب یافت. از معروف‌ترین عالمانی که در دوره شاه طهماسب به ایران مهاجرت کردند شیخ علی بن عبد العالی کرکی معروف به [[محقق ثانی]]، [[شیخ علی منشار]]، شیخ [[حسین بن عبدالصمد حارثی]] و فرزندش [[شیخ بهایی]] می‌باشند. <ref>تذکره شاه طهماسب، ص۱۰۲</ref>


شاه تهماسب با شخصیت و سیاست مذهبی‌ای که داشت، می‌کوشید تا روابط گرم و بسیار نزدیکی با علما برقرار کند. به طوری که علما و روحانیون همیشه در مجلس وی حاضر بودند و شاه تهماسب در هیچ امری بدون فتوا و مسأله عمل نمی‌کرد و در هر کاری ابتدا [[حکم شرعی]] آن را از علما می‌پرسید.{{مدرک}}
شاه طهماسب با شخصیت و سیاست مذهبی‌ای که داشت، می‌کوشید تا روابط گرم و بسیار نزدیکی با علما برقرار کند. به طوری که علما و روحانیون همیشه در مجلس وی حاضر بودند و شاه طهماسب در هیچ امری بدون فتوا و مسأله عمل نمی‌کرد و در هر کاری ابتدا [[حکم شرعی]] آن را از علما می‌پرسید.{{مدرک}}


==پانویس==
==پانویس==
خط ۷۲: خط ۷۲:
==منابع==
==منابع==
{{منابع}}
{{منابع}}
* تهماسب: تذکره شاه تهماسب، به اهتمام عبدالشکور، برلین، ۱۳۴۳ق
* طهماسب: تذکره شاه طهماسب، به اهتمام عبدالشکور، برلین، ۱۳۴۳ق
* شرلی، آنتونی، سفرنامه، ترجمه آوانی، تهران، ۱۳۵۷ق
* شرلی، آنتونی، سفرنامه، ترجمه آوانی، تهران، ۱۳۵۷ق
* مینورسکی، ولادیمیر فدرویچ، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، ۱۳۲۴ق
* مینورسکی، ولادیمیر فدرویچ، سازمان اداری حکومت صفوی، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، ۱۳۲۴ق
Automoderated users، confirmed، movedable، protected، مدیران، templateeditor
۶٬۷۸۵

ویرایش