صفویان: تفاوت میان نسخهها
جز
←رابطه صفویان با عثمانیان
(پیوند میان ویکی) |
|||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
بعد از صلح [[شاه تهماسب اول|شاه تهماسب]] با [[سلطان سلیمان عثمانی|سلطان سلیمان]] (معروف به [[صلح آماسیه]] در ۹۶۲ قمری / ۱۵۵۵ میلادی)، روابط [[ایران]] و [[عثمانی]] رو به بهبودی گذاشت و لحن نامههای شاه تهماسب و سلطان سلیمان عثمانی نرمتر شد. در سالهای بعد، هیأتهایی که شاه تهماسب به [[استانبول]] فرستاده بود، هدایای گرانبهایی به مناسبت جلوس سلطان سلیمان قانونی، تقدیم باب عالی کردند. این دوستی تا مرگ سلیمان در سال ۹۷۵ ه / ۱۵۶۸م و جانشینی فرزندش [[سلطان سلیم دوم]] همچنان برقرار ماند. | بعد از صلح [[شاه تهماسب اول|شاه تهماسب]] با [[سلطان سلیمان عثمانی|سلطان سلیمان]] (معروف به [[صلح آماسیه]] در ۹۶۲ قمری / ۱۵۵۵ میلادی)، روابط [[ایران]] و [[عثمانی]] رو به بهبودی گذاشت و لحن نامههای شاه تهماسب و سلطان سلیمان عثمانی نرمتر شد. در سالهای بعد، هیأتهایی که شاه تهماسب به [[استانبول]] فرستاده بود، هدایای گرانبهایی به مناسبت جلوس سلطان سلیمان قانونی، تقدیم باب عالی کردند. این دوستی تا مرگ سلیمان در سال ۹۷۵ ه / ۱۵۶۸م و جانشینی فرزندش [[سلطان سلیم دوم]] همچنان برقرار ماند. | ||
شاه تهماسب، پادشاه عثمانی را «سلطان غازی» و «مجاهد فی سبیل الله» به حساب میآورد و جنگیدن با وی را خلاف شرع و فروختن دین به دنیا میدانست؛ وی در تذکره خود مینویسد: خواندگار(لقب سلاطین عثمانی) به غزا به جانب فرنگ رفته، ما که به الکای او رویم، کار ما پیش نخواهد رفت و اگر چنانچه او برادر و فرزند مرا کشته باشد، چون به غزای کفار رفته به الکای او نمیرویم و دین را به دنیا نمیفروشیم.»<ref>شاه تهماسب، تذکره شاه تهماسب، ص۲۱.</ref> | شاه تهماسب، پادشاه عثمانی را «سلطان غازی» و «مجاهد فی سبیل الله» به حساب میآورد و جنگیدن با وی را خلاف شرع و فروختن دین به دنیا میدانست؛ وی در تذکره خود مینویسد: خواندگار(لقب سلاطین عثمانی) به غزا به جانب فرنگ رفته، ما که به الکای(سرزمین/ مرز وبوم) او رویم، کار ما پیش نخواهد رفت و اگر چنانچه او برادر و فرزند مرا کشته باشد، چون به غزای کفار رفته به الکای او نمیرویم و دین را به دنیا نمیفروشیم.»<ref>شاه تهماسب، تذکره شاه تهماسب، ص۲۱.</ref> | ||
[[شاه عباس اول|شاه عباس]] نیز وقتی از لشکرکشی [[سلطان مراد سوم]] به اروپا و جنگ او با اروپاییان باخبر شد، اظهار خرسندی نمود و در نامهای دوستانه و محبت آمیز، خطاب به وی چنین نوشت:... امید که عن قریب نوید فتح و ظفر به گوش هوش منتظران زاویه دعاگویی رسد و جمیع این دیار، از صغار و کبار بدین مژده مسرتافزای روحفزای، مسرور و خوشحال گردند، چون لشکر اسلام به غزای کفار فجار مأمور شدهاند و فیما بین روابط محبت و یگانگی به نوعی استوار گشته که در میانه جدایی واقع نیست... و اگر فرمان جهان مطاع بوده باشد، امرا و لشکر [[قزلباش]] را که در سرحد ممالک محروسه واقعند، روانه نماییم که به رقابت عسکر نصرت مأثر، خاقان سکندر شأن سلیمان مکان، به غزا کفار مجوسه منحوسه و دفع مشرکین بیدین قیام نمایند تا ما نیز از یمن مرحمت و اشفاق پادشاه عالمیان پناه از ثواب غزا بهرهمند گردیم...<ref> نصرا... فلسفی، زندگانی شاه عباس اوّل، ج ۵، ص۸.</ref> | [[شاه عباس اول|شاه عباس]] نیز وقتی از لشکرکشی [[سلطان مراد سوم]] به اروپا و جنگ او با اروپاییان باخبر شد، اظهار خرسندی نمود و در نامهای دوستانه و محبت آمیز، خطاب به وی چنین نوشت:... امید که عن قریب نوید فتح و ظفر به گوش هوش منتظران زاویه دعاگویی رسد و جمیع این دیار، از صغار و کبار بدین مژده مسرتافزای روحفزای، مسرور و خوشحال گردند، چون لشکر اسلام به غزای کفار فجار مأمور شدهاند و فیما بین روابط محبت و یگانگی به نوعی استوار گشته که در میانه جدایی واقع نیست... و اگر فرمان جهان مطاع بوده باشد، امرا و لشکر [[قزلباش]] را که در سرحد ممالک محروسه واقعند، روانه نماییم که به رقابت عسکر نصرت مأثر، خاقان سکندر شأن سلیمان مکان، به غزا کفار مجوسه منحوسه و دفع مشرکین بیدین قیام نمایند تا ما نیز از یمن مرحمت و اشفاق پادشاه عالمیان پناه از ثواب غزا بهرهمند گردیم...<ref> نصرا... فلسفی، زندگانی شاه عباس اوّل، ج ۵، ص۸.</ref> |