پرش به محتوا

قبیله قریش: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۹۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ آوریل ۲۰۱۸
منبع یابی؛ ویرایش و اصلاح مطالب؛ اصلاح پاورقی و منابع
imported>M.r.seifi
(منبع یابی؛ اصلاح پاورقی و منابع)
imported>M.r.seifi
(منبع یابی؛ ویرایش و اصلاح مطالب؛ اصلاح پاورقی و منابع)
خط ۲۲: خط ۲۲:
قریشیان مردمی تجارت‌پیشه بودند که به کشورهای [[یمن]]، [[شام]] و [[ایران]] سفر می‌کردند و بازارهای معروفی همچون [[بازار عکاظ]] و بازار ذی المجاز داشتند.{{مدرک}}
قریشیان مردمی تجارت‌پیشه بودند که به کشورهای [[یمن]]، [[شام]] و [[ایران]] سفر می‌کردند و بازارهای معروفی همچون [[بازار عکاظ]] و بازار ذی المجاز داشتند.{{مدرک}}


آنان در هر سال دو سفر تجاری تابستانی و زمستانی به مناطق دیگر جهان داشتند که در [[قرآن]] نیز از آن‌‌‌ سخن به میان آمده است. البته تجارت آنان از مکه عدول نمی‌کرد. تجار غیر عرب کالاهایشان را می‌خریدند و در کشورهای همجوار می‌فروختند،<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دارصادر، ج۱، ص۲۴۲.</ref> تا اینکه هاشم بن‌ عبدمناف سنت تجارت قریش به شام و یمن را بنیان نهاد. هاشم از ملوک شام اجازه تجارت در بلاد [[شام]] را گرفت، سپس برادرش عبدالشمس موفق به کسب اجازه از حاکم حبشه جهت تجارت به آنجا شد و نوفل بن عبدمناف کوچکترین فرزند عبدمناف نیز با سفر به [[عراق]] از کسری نامه‌ای دریافت کرد جهت تجارت به عراق.<ref>انساب الاشراف، ص۵۹.</ref>
آنان در هر سال دو سفر تجاری تابستانی و زمستانی به مناطق دیگر جهان داشتند که در [[قرآن]] نیز از آن‌‌‌ سخن به میان آمده است. البته تجارت آنان از مکه عدول نمی‌کرد. تجار غیر عرب کالاهایشان را می‌خریدند و در کشورهای همجوار می‌فروختند،<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دارصادر، ج۱، ص۲۴۲.</ref> تا اینکه هاشم بن‌ عبدمناف سنت تجارت قریش به شام و یمن را بنیان نهاد. هاشم از ملوک شام اجازه تجارت در بلاد [[شام]] را گرفت، سپس برادرش عبدالشمس موفق به کسب اجازه از حاکم حبشه جهت تجارت به آنجا شد و نوفل بن عبدمناف کوچکترین فرزند عبدمناف نیز با سفر به [[عراق]] از کسری نامه‌ای دریافت کرد جهت تجارت به عراق.<ref>بلاذری،انساب الاشراف، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۵۹.</ref>


===مناصب مربوط به کعبه===
===مناصب مربوط به کعبه===
خط ۳۳: خط ۳۳:
بنابر برخی منابع تاریخ اسلام، قریشیان ابتدا بر دین [[حضرت ابراهیم]] یعنی [[دین حنیف]] بودند، اما رفته رفته از آن دور شدند. با این حال، برخی احکام و آداب دین ابراهیم همچنان بر جای ماند ولی در همان هم تغییرات و بدعت‌هایی ایجاد کردند. از جمله این بدعت‌ها ترک [[وقوف در عرفه]] و مراسم آن است.{{مدرک}}
بنابر برخی منابع تاریخ اسلام، قریشیان ابتدا بر دین [[حضرت ابراهیم]] یعنی [[دین حنیف]] بودند، اما رفته رفته از آن دور شدند. با این حال، برخی احکام و آداب دین ابراهیم همچنان بر جای ماند ولی در همان هم تغییرات و بدعت‌هایی ایجاد کردند. از جمله این بدعت‌ها ترک [[وقوف در عرفه]] و مراسم آن است.{{مدرک}}


با اینکه قریشیان می‌دانستند وقوف در [[عرفه]] از احکام دین [[ابراهیم(ع)]] است آن را ترک و وقوف در آن را بر سایر اعراب، واجب شمردند و گفتند: «ما فرزندان ابراهیم و اهل حرم و خادمان کعبه و ساکنین آن هستیم؛ برای ما سزاوار نیست که از حرم خارج شده و غیر حرم را به مانند حرم بزرگ شماریم، و تصورشان این بود که این کار از حرمت و شأن‌‌شان در نزد عرب می‌کاهد.»<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق في أخبار قريش، ص۱۲۷.</ref>
با اینکه قریشیان می‌دانستند وقوف در [[عرفه]] از احکام دین [[ابراهیم(ع)]] است آن را ترک و وقوف در آن را بر سایر اعراب، واجب شمردند و گفتند: «ما فرزندان ابراهیم و اهل حرم و خادمان کعبه و ساکنین آن هستیم؛ برای ما سزاوار نیست که از حرم خارج شده و غیر حرم را به مانند حرم بزرگ شماریم، و تصورشان این بود که این کار از حرمت و شأن‌‌شان در نزد عرب می‌کاهد.»<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق، ۱۴۰۵ق، ص۱۲۷.</ref>


آنان، ساکنان خارج از حرم را وادار می‌کردند که غذای خود را وارد حرم نکنند، بلکه باید از غذای اهل حرم استفاده کنند، در موقع [[طواف]] باید از لباس‌های مردم مکه که لباس ملی و قومی بود بهره بگیرند و اگر کسی توانایی خریدش را نداشت باید برهنه طواف می‌کرد.<ref>سیره ابن هشام، ص۱۲۹؛ طبقات الکبری، ج۱، ص۵۹.</ref>
آنان، ساکنان خارج از حرم را وادار می‌کردند که غذای خود را وارد حرم نکنند، بلکه باید از غذای اهل حرم استفاده کنند، در موقع [[طواف]] باید از لباس‌های مردم مکه که لباس ملی و قومی بود بهره بگیرند و اگر کسی توانایی خریدش را نداشت باید برهنه طواف می‌کرد.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دارالمعرفة، ص۱۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۵۹.</ref>


این بدعت‌گزاری‌ها به خصوص از زمانی‌که خداوند لشکر ابرهه را تار و مار کرد، شدت گرفت؛ چرا که مقام کعبه و قریش بعد از این واقعه بیش از پیش در انظار عرب بالا رفت. اعراب می‌گفتند: «اینان(قریش) اهل الله هستند چرا که خداوند از ایشان دفاع نمود و دشمنانشان را نابود ساخت.»<ref>سیره ابن هشام، ص۱۲۹؛ طبقات الکبری، ج۱، ص۵۹.</ref>
این بدعت‌گزاری‌ها به خصوص از زمانی‌که خداوند لشکر ابرهه را تار و مار کرد، شدت گرفت؛ چرا که مقام کعبه و قریش بعد از این واقعه بیش از پیش در انظار عرب بالا رفت. اعراب می‌گفتند: «اینان(قریش) اهل الله هستند چرا که خداوند از ایشان دفاع نمود و دشمنانشان را نابود ساخت.»<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دارالمعرفة، ص۱۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۵۹.</ref>
آنها هنگام انجام دادن اعمال [[حج]]:
آنها هنگام انجام دادن اعمال [[حج]]:
*غذای روغنی نمی‌پختند.
*غذای روغنی نمی‌پختند.
خط ۵۰: خط ۵۰:


===بت‌پرستی===
===بت‌پرستی===
مردم مکه، بر آیین [[اسماعیل(ع)]] بودند تا اینکه [[عمرو بن لحی خزاعی]] آن را تغییر داد. او در پی سفری که به بلقاء شام داشت بتانی را به مکه آورد و بت‌پرستی را در مکه رواج داد.<ref>کلبی،الاصنام، ص۸.</ref>
مردم مکه، بر آیین [[اسماعیل(ع)]] بودند تا اینکه [[عمرو بن لحی خزاعی]] آن را تغییر داد. او در پی سفری که به بلقاء شام داشت بتانی را به مکه آورد و بت‌پرستی را در مکه رواج داد.<ref>ابن کلبی، الاصنام، ۱۴۲۱ق، ص۸.</ref>


عزی، هبل، أساف، نائله و مناة از بتان معروف قریش به شمار می‌آمدند.
عزی، هبل، أساف، نائله و مناة از بتان معروف قریش به شمار می‌آمدند.
*«عزّی» بزرگترین بتشان بود، بدین جهت قریش را عزّی هم می‌خواندند. آنان عزی را زیارت می‌کردند و برایش هدیه می‌بردند و برایش قربانی انجام می‌دادند و بدین وسیله بدان تقرب می‌جستند.<ref>الاصنام، ص۱۱۴.</ref>
*«عزّی» بزرگترین بتشان بود، بدین جهت قریش را عزّی هم می‌خواندند. آنان عزی را زیارت می‌کردند و برایش هدیه می‌بردند و برایش قربانی انجام می‌دادند و بدین وسیله بدان تقرب می‌جستند.<ref>ابن کلبی، الاصنام، ۱۴۲۱ق، ص۱۸.</ref>
*«هبل» با عقیق سرخ، به شکل انسان ساخته شده بود و بزرگترین بت درون کعبه به شمار می‌رفت.<ref>الاصنام، ص۱۲۳.</ref>
*«هبل» با عقیق سرخ، به شکل انسان ساخته شده بود و بزرگترین بت درون کعبه به شمار می‌رفت.<ref>ابن کلبی، الاصنام، ۱۴۲۱ق، ص۲۷-۲۸.</ref>
*أساف و نائله هم دو بت دیگر قریش بود که آن را می‌پرستیدند این دو را که به صورت دو سنگ [[مسخ]] شده بودند را پیشایش کعبه نهادند تا مردمان از آن پند بگیرند.<ref>الاصنام، صص ۹ و ۱۱۱؛ السیرة النبویه، ص۸۲.</ref>
*أساف و نائله هم دو بت دیگر قریش بود که آن را می‌پرستیدند این دو را که به صورت دو سنگ [[مسخ]] شده بودند را پیشایش کعبه نهادند تا مردمان از آن پند بگیرند.<ref>ابن کلبی، الاصنام، ۱۴۲۱ق، ص ۹ و ۲۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ص۸۲.</ref>
*مناة نیز از دیگر بتانی بود که علاوه بر دیگر اعراب، قریش نیز آن را بزرگ می‌داشتند.<ref>الاصنام، ص۱۱۱.</ref>
*مناة نیز از دیگر بتانی بود که علاوه بر دیگر اعراب، قریش نیز آن را بزرگ می‌داشتند.<ref>ابن کلبی، الاصنام، ۱۴۲۱ق، ص۱۳.</ref>


با این حال، بودند عده‌ای از قریش که از پرستش بتان سرباز زده بودند و  پیرو [[دین حنیف]] مانده یا نصرانی شده بودند. علاوه بر این در بین قریش و بویژه در طایفه بنی‌هاشم آیین حنیف ابراهیم(ع) پیروانی داشته است. [[ورقة بن نوفل]] از جمله کسانی بود که از پرستش بتان سرباز زده آیین [[مسیحیت]] اختیار کرده بود.<ref>المعارف، ص۵۹؛اصفهانی، ابوالفرج؛ الاغانی، ج۳، ص۱۱۹.</ref> و زید بن نفیل نیز از پرستش بتی سرباز زده بود و به دنبال دین بود تا اینکه در شام، توسط مسیحیان کشته شد.<ref>المعارف، ص۵۹؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دارصادر، ج۱، ص۲۵۷.</ref>
با این حال، بودند عده‌ای از قریش که از پرستش بتان سرباز زده بودند و  پیرو [[دین حنیف]] مانده یا نصرانی شده بودند. علاوه بر این در بین قریش و بویژه در طایفه بنی‌هاشم آیین حنیف ابراهیم(ع) پیروانی داشته است. [[ورقة بن نوفل]] از جمله کسانی بود که از پرستش بتان سرباز زده آیین [[مسیحیت]] اختیار کرده بود.<ref>ابن قتیبة، المعارف، قاهره، ص۵۹.</ref> و زید بن عمرو بن نفیل نیز از پرستش بتان سرباز زده بود و به دنبال دین بود تا اینکه در شام، توسط مسیحیان کشته شد.<ref>ابن قتیبة، المعارف، قاهره، ص۵۹؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دارصادر، ج۱، ص۲۵۷.</ref>


==پیمان‌های قریش==
==پیمان‌های قریش==
خط ۶۹: خط ۶۹:
بنی‌اسد بن عبدالعزی و بنی‌زهره بن کلاب و بنی‌تیم بن مرة بن کعب و بنی‌حارث بن فهر بن مالک به عبدمناف پیوستند.
بنی‌اسد بن عبدالعزی و بنی‌زهره بن کلاب و بنی‌تیم بن مرة بن کعب و بنی‌حارث بن فهر بن مالک به عبدمناف پیوستند.


هر قومی با هم، علیه گروه دیگر، هم‌قسم شدند؛ طرفداران و حامیان عبدمناف دست خود را در قدحی از طیب فرو بردند و به کعبه مالیدند و بر استواریشان تأکید کردند و در مقابل حامیان عبدالدار نیز دستان خود را در قدحی از خون فرو برده بر دیوار کعبه مالیدند و قسم خوردند که تسلیم نشوند و کفش از پا در نیاوردند تا پیروز شوند.<ref>الانساب، ص۵۶؛ السیرة النبویه، ص۱۳۱-۱۳۲؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۵۶.</ref>
هر قومی با هم، علیه گروه دیگر، هم‌قسم شدند؛ طرفداران و حامیان عبدمناف دست خود را در قدحی از طیب فرو بردند و به کعبه مالیدند و بر استواریشان تأکید کردند و در مقابل حامیان عبدالدار نیز دستان خود را در قدحی از خون فرو برده بر دیوار کعبه مالیدند و قسم خوردند که تسلیم نشوند و کفش از پا در نیاوردند تا پیروز شوند.<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ص۱۳۱-۱۳۲؛ بلاذری،انساب الاشراف، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۵۶.</ref>
تا اینکه سرانجام دو طرف به صلح رضایت دادند و مناصب مکه را بین خود تقسیم کردند.
تا اینکه سرانجام دو طرف به صلح رضایت دادند و مناصب مکه را بین خود تقسیم کردند.
<ref>السیرة النبویه، ص۱۳۲؛ انساب الاشراف، ص۵۶.</ref>
<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، دار المعرفة، ص۱۳۲؛ بلاذری،انساب الاشراف، ۱۹۹۶م، ص۵۶.</ref>


===حلف الفضول===
===حلف الفضول===
{{اصلی|حلف الفضول}}
{{اصلی|حلف الفضول}}
سبب این پیمان این بود که مردی از بنی‌زبید یمن به مکه آمده بود و کالایی را به [[عاص بن وائل سهمی]] فروخته بود؛ اما عاص در پرداخت پول آن، تعلل می‌ورزید به نحوی که مرد مایوس شد به ناچار بر کوه ابوقبیس رفته شکایت خود را ضمن اشعاری اعلام نمود. عده‌ای از قریشیان از این واقعه شرمنده شده به فکر چاره افتادند. اول کسی که در این کار پیش‌قدم شد، [[زبیر بن عبدالمطلب]] بود او طوایف قریش را در [[دارالندوه]] فراهم آورد و از آنجا به خانه [[عبدالله بن جدعان]] رفتند. آنجا پیمان بستند که «برای یاری هر ستمدیده و گرفتن حق وی هم‌داستان باشند و اجازه ندهند که در مکه بر احدی ستم شود». قریش این پیمان را [[حلف الفضول]] نامید.
سبب این پیمان این بود که مردی از بنی‌زبید یمن به مکه آمده بود و کالایی را به [[عاص بن وائل سهمی]] فروخته بود؛ اما عاص در پرداخت پول آن، تعلل می‌ورزید به نحوی که مرد مایوس شد به ناچار بر کوه ابوقبیس رفته شکایت خود را ضمن اشعاری اعلام نمود. عده‌ای از قریشیان از این واقعه شرمنده شده به فکر چاره افتادند. اول کسی که در این کار پیش‌قدم شد، [[زبیر بن عبدالمطلب]] بود او طوایف قریش را در [[دارالندوه]] فراهم آورد و از آنجا به خانه [[عبدالله بن جدعان]] رفتند. آنجا پیمان بستند که «برای یاری هر ستمدیده و گرفتن حق وی هم‌داستان باشند و اجازه ندهند که در مکه بر احدی ستم شود». قریش این پیمان را [[حلف الفضول]] نامید.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ص۲۷۱؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۱۸.</ref>
<ref>مسعودی؛ مروج الذهب، ص۲۷۱؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دارصادر، ج۲، ص۱۸.</ref>


==جنگ‌ها==
==جنگ‌ها==
خط ۸۶: خط ۸۵:
{{منابع}}
{{منابع}}
* ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
* ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
* ابن حبیب بغدادی؛ المنمق فی اخبار قریش، تحقیق خور شید احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول.
* ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار قریش، تحقیق خور شید احمد فارق، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
* ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
* ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
* ابن قتیبه؛ المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم.
* ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، تحقیق ثروت عکاشه، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ ششم، بی‌تا.
* ابن هشام؛ السیرة النبویه، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.
* ابن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و دیگران، بیروت، دارالمعرفة، بی‌تا.
* اصفهانی، ابوالفرج؛ الاغانی، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی.
* اصفهانی، ابوالفرج؛ الاغانی، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی.
* بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
* بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
خط ۹۵: خط ۹۴:
* یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت،‌ دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.
* یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت،‌ دار صادر، چاپ دوم، ۱۹۹۵م.
* یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
* یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
* مسعودی؛ مروج الذهب، تحقیق اسعد داغر قم‌دار المجری، چاپ دوم، ۱۴۰۹.
* مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، تحقیق اسعد داغر، قم‌، دار المجری، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
* مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، پورسعید، مکتبة الثقافة الدینیه، بی‌تا.
* مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، پورسعید، مکتبة الثقافة الدینیه، بی‌تا.
* کلبی، هشام بن محمد؛ الاصنام، تحقیق احمد زکی پاشا، قاهره، افست تهران، نشر نو، چاپ دوم.
* کلبی، هشام بن محمد، کتاب الأصنام، تحقیق احمد زکی پاشا، قاهره، دار الکتب المصریة، چاپ چهارم، ۱۴۲۱ق.
{{پایان}}
{{پایان}}
==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==
کاربر ناشناس