اسیران کربلا: تفاوت میان نسخهها
جز
←حضور اسرا در شام
جز (←حضور اسرا در شام) |
جز (←حضور اسرا در شام) |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
[[پرونده:جایگاه اسرای کربلا.jpg|بندانگشتی|تصویر محل استقرار اسرای کربلا در [[مسجد اموی]] دمشق.]] | [[پرونده:جایگاه اسرای کربلا.jpg|بندانگشتی|تصویر محل استقرار اسرای کربلا در [[مسجد اموی]] دمشق.]] | ||
*'''ورود اسرا به کاخ یزید:''' پس از ورود اسیران کربلا به شام، [[زحر بن قیس جعفی|زَحر بن قَیس]]، ویا [[شمربن ذی الجوشن]] <ref>القمي، الشيخ عباس، نفس المهموم في مصيبة سيدنا الحسين المظلوم، ج۱۷ ص۳۹۶.</ref> جزئیات واقعه کربلا را به یزید گزارش کرد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۶۰.</ref> یزید پس از شنیدن گزارش، دستور داد کاخ را تزیین کرده، بزرگان شام را دعوت و اسیران را به قصر وارد کنند.<ref>طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۶۱.</ref> گزارشها حاکی از آن است که اسیران را در حالی وارد مجلس یزید کردند که با طناب به هم بسته بودند.<ref>ابن طاووس، الملهوف، ۱۴۱۷ق، ص۲۱۳.</ref> در این هنگام [[فاطمه دختر امام حسین(ع)]] گفت: ای یزید! شایسته است دختران [[رسول خدا(ص)]] اسیر باشند؟ در این هنگام حاضران و اهل خانه یزید گریستند.<ref>ابن نما، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۹۹.</ref> | *'''ورود اسرا به کاخ یزید:''' پس از ورود اسیران کربلا به شام، [[زحر بن قیس جعفی|زَحر بن قَیس]]، ویا [[شمربن ذی الجوشن]] <ref>القمي، الشيخ عباس، نفس المهموم في مصيبة سيدنا الحسين المظلوم، ج۱۷ ص۳۹۶.</ref> جزئیات واقعه کربلا را به یزید گزارش کرد.<ref>طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۶۰.</ref> یزید پس از شنیدن گزارش، دستور داد کاخ را تزیین کرده، بزرگان شام را دعوت و اسیران را به قصر وارد کنند.<ref>طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۶۱.</ref> گزارشها حاکی از آن است که اسیران را در حالی وارد مجلس یزید کردند که با طناب به هم بسته بودند.<ref>ابن طاووس، الملهوف، ۱۴۱۷ق، ص۲۱۳.</ref> در این هنگام [[فاطمه دختر امام حسین(ع)]] گفت: ای یزید! شایسته است دختران [[رسول خدا(ص)]] اسیر باشند؟ در این هنگام حاضران و اهل خانه یزید گریستند.<ref>ابن نما، مثیر الاحزان، ۱۴۰۶ق، ص۹۹.</ref> | ||
*'''برخورد یزید با سر مقدس امام (ع) در حضور اسیران:''' یزید در حضور اسیران، سر امام حسین(ع) را در ظرف طلا گذاشته<ref>خوارزمی، مقتل، ۱۳۶۷ق، ج۲، ص۶۴.</ref> و با چوبدستی به آن میزد.<ref>یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۶۴.</ref> وقتی [[سکینه دختر امام حسین(ع)|سکینه]] و فاطمه، دختران امام حسین (ع)، این موضوع را دیدند، چنان فریاد زدند که زنان یزید و دختران [[معاویة بن ابوسفیان]] شروع به گریه کردند.<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۷۷.</ref> بنابر روایتی از [[امام رضا(ع)]] که شیخ صدوق نقل کرده، یزید سر مطهر امام حسین (ع) را در تشتی گذاشت و بر روی آن میز غذا نهاد. سپس با یارانش سرگرم غذا خوردن شد و پس از آن، میز بازی [[شطرنج]] را روی آن تشت گذاشت و با یارانش به بازی شطرنج مشغول شد. گفتهاند او هنگامی که در بازی میبرد، جام آب جو را گرفته مینوشید و تهمانده آن را در کنار تشت که سر بریده امام در آن بود، بر زمین میریخت.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۵، ح۵۰.</ref> | *'''برخورد یزید با سر مقدس امام (ع) در حضور اسیران:''' یزید در حضور اسیران، سر امام حسین(ع) را در ظرف طلا گذاشته<ref>خوارزمی، مقتل، ۱۳۶۷ق، ج۲، ص۶۴.</ref> و با چوبدستی به آن میزد.<ref>یعقوبی، تاریخ، دار صادر، ج۲، ص۶۴.</ref> وقتی [[سکینه دختر امام حسین(ع)|سکینه]] و فاطمه، دختران امام حسین (ع)، این موضوع را دیدند، چنان فریاد زدند که زنان یزید و دختران [[معاویة بن ابوسفیان]] شروع به گریه کردند.<ref>ابن اثیر، الکامل، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۷۷.</ref> بنابر روایتی از [[امام رضا(ع)]] که شیخ صدوق نقل کرده، یزید سر مطهر امام حسین (ع) را در تشتی گذاشت و بر روی آن میز غذا نهاد. سپس با یارانش سرگرم غذا خوردن شد و پس از آن، میز بازی [[شطرنج]] را روی آن تشت گذاشت و با یارانش به بازی شطرنج مشغول شد. گفتهاند او هنگامی که در بازی میبرد، جام آب جو را گرفته مینوشید و تهمانده آن را در کنار تشت که سر بریده امام در آن بود، بر زمین میریخت.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۵، ح۵۰.</ref> سکینه (س) در باره یزید گفته است : به خدا سوگند! هرگز كسى را سخت دلتر و كافرتر و جفا كارتر از يزيد نديدم که به سر پدرم در مجلسی که برپا کرده بود می نگریست و شعر می خواند. <ref>القمي، الشيخ عباس، نفس المهموم في مصيبة سيدنا الحسين المظلوم، ج۱، ص۳۹۶.</ref> {{یادداشت|ليت أشياخي ببدر شهدوا * جزع الخزرج من وقع الأسل}} | ||
*'''اعتراض حاضران:''' عدهای از حاضران، به رفتار یزید در مجلس اعتراض کردند؛ از جمله [[یحیی بن حکم]]، برادر مروان بن حکم که یزید با مشت به سینه وی زد.<ref>طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۶۵.</ref> [[ابوبرزه اسلمی|اَبوبَرْزه اَسْلَمی]] نیز اعتراض کرد و به دستور یزید از مجلس اخراج شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف،۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۱۶.</ref> | *'''اعتراض حاضران:''' عدهای از حاضران، به رفتار یزید در مجلس اعتراض کردند؛ از جمله [[یحیی بن حکم]]، برادر مروان بن حکم که یزید با مشت به سینه وی زد.<ref>طبری، تاریخ الامم والملوک، ۱۳۸۷ق، ج۵، ص۴۶۵.</ref> [[ابوبرزه اسلمی|اَبوبَرْزه اَسْلَمی]] نیز اعتراض کرد و به دستور یزید از مجلس اخراج شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف،۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۱۶.</ref> | ||