پرش به محتوا

خلافت بنی‌امیه: تفاوت میان نسخه‌ها

تمیزکاری
(اضافه کردن دوران حکومت بر اندلس)
(تمیزکاری)
خط ۱۳: خط ۱۳:


==خلافت معاویه==
==خلافت معاویه==
خلافت معاویه با [[صلح امام حسن|صلح با امام حسن (ع)]] در [[سال ۴۱ هجری قمری|۴۱ قمری]] آغاز شد. در پی خلافت معاویه، مفهوم [[خلافت]] به سلطنت تبدیل شد.<ref>برای تحلیلی از این موضوع، نک: خماش، الادارة ..۲۹-۳۰</ref> او و یارانش بارها از واژه «مُلک» درباره او استفاده کردند. <ref>بلاذری، همان، ج۵، ص۲۸،۳۱،۵۴،۲۳۲-۲۳۳؛ طبری، همان، ج ۵، ص۳۲۸،۳۳۶؛یعقوبی، ج۲، ص۲۷۶</ref> گفته شده است: [[عمر بن خطاب]] او را «کسرای عرب» دانسته است. <ref>بلاذری، همان، ج۵، ص۱۵۵؛ نیز نک: طبری، همان، ج ۵، ص۳۳۰</ref>
خلافت معاویه با [[صلح امام حسن|صلح با امام حسن (ع)]] در [[سال ۴۱ هجری قمری|۴۱ قمری]] آغاز شد. در پی خلافت معاویه، [[خلافت]] به سلطنت تبدیل شد.<ref>برای تحلیلی از این موضوع، نک: خماش، الادارة ..۲۹-۳۰</ref> او و یارانش بارها از واژه «مُلک» استفاده کردند.<ref>بلاذری، همان، ج۵، ص۲۸،۳۱،۵۴،۲۳۲-۲۳۳؛ طبری، همان، ج ۵، ص۳۲۸،۳۳۶؛یعقوبی، ج۲، ص۲۷۶</ref>


===انتقال خلافت به دمشق===
===انتقال خلافت به دمشق===
معاویه برای «ملک داری» مرکز خلافت را (که ابتدا در [[مدینه]] و سپس در [[کوفه]] بود) به [[دمشق]] منتقل کرد. او به وفاداری مردم شام اطمینان داشت. معاویه از دیرباز با مردم شام منافع مشترک ایجاد کرده بود.<ref> ولهاوزن، ص۱۰۸</ref> شامیان به جز یک بار همواره بر وفاداری خود استوار بودند. <ref>برای تفصیل، نک: خماش، الشام...، ۱۵۷ </ref>
معاویه مرکز خلافت را (که ابتدا در [[مدینه]] و سپس در [[کوفه]] بود) به [[دمشق]] منتقل کرد. او به وفاداری مردم شام اطمینان داشت. معاویه از دیرباز با مردم شام منافع مشترک ایجاد کرده بود.<ref> ولهاوزن، ص۱۰۸</ref> شامیان به جز یک بار همواره بر وفاداری خود استوار بودند. <ref>برای تفصیل، نک: خماش، الشام...، ۱۵۷ </ref>


===گماردن امویان بر مناطق مختلف===
===گماردن امویان بر مناطق مختلف===
معاویه با عبرت گرفتن از سرنوشت عثمان، روابط خود با بنی امیه را در جهت حفظ منافع کلی خلافت تنظیم کرد. او مروان را به ولایت [[مدینه]] گماشت. <ref>طبری، تاریخ، ج ۵، ص۱۷۲</ref> اما بعدها روابطشان به سردی گرایید.<ref> طبری، تاریخ، ج ۵، ص۲۳۱؛ برای مطالب مربوط به دوبار عزل مروان از حکومت مدینه، نک: طبری، ج۵، ص۲۳۲،۳۰۸؛ نیز نک: خلیفه، ج ۱، ص۲۴۵،۲۶۵،۲۶۹؛ ابن سعد، ج ۵، ص۳۸؛ مسعودی، ج۳،ص ۲۱۵</ref> غالب امویان در [[حجاز]] گرد آمدند. <ref>طبری، ج ۵، ص۴۸۳؛ برای موضوع استقرار امویان در شام در ادوار بعدی، نک: خماش، همان، ۱۰۶-۱۰۹</ref>
معاویه روابط خود با بنی امیه را در جهت حفظ منافع کلی خلافت تنظیم کرد. او مروان را به ولایت [[مدینه]] گماشت. <ref>طبری، تاریخ، ج ۵، ص۱۷۲</ref> اما بعدها روابطشان به سردی گرایید.<ref> طبری، تاریخ، ج ۵، ص۲۳۱؛ برای مطالب مربوط به دوبار عزل مروان از حکومت مدینه، نک: طبری، ج۵، ص۲۳۲،۳۰۸؛ نیز نک: خلیفه، ج ۱، ص۲۴۵،۲۶۵،۲۶۹؛ ابن سعد، ج ۵، ص۳۸؛ مسعودی، ج۳،ص ۲۱۵</ref> غالب امویان در [[حجاز]] گرد آمدند. <ref>طبری، ج ۵، ص۴۸۳؛ برای موضوع استقرار امویان در شام در ادوار بعدی، نک: خماش، همان، ۱۰۶-۱۰۹</ref>


معاویه ولایت [[بصره]] و [[کوفه]] را با توجه به ساختار شکننده قبیله‌ای آنها، به [[مغیرة بن شعبه ثقفی]] و عبدالله بن عامر اموی واگذاشت.<ref> طبری، همان، ج۵، ص۱۷۰-۱۷۱،۲۱۲-۲۱۴؛ برای آگاهی از سیاست معاویه در انتخاب مأموران خلافت، نک: خماش، همان، ص۱۰۳</ref> همچنین معاویه برای جلب همکاری [[زیاد بن ابیه]]، او را فرزند ابوسفیان و برادر ناتنی خویش خواند.<ref> بلاذری، جمل، ج ۵، ص۲۰۲؛ یعقوبی، ج ۲، ص۲۵۹؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۲۱۴-۲۱۵</ref> این اقدام، معاویه را در معرض توهین و استهزا قرار داد. <ref>ولهاوزن، ص۱۰۰-۱۰۱</ref> ولی با انتصاب زیاد به ولایت [[عراق]] در [[سال ۴۵ هجری قمری|۴۵ قمری]] -که شامل بخش بزرگی از ایران نیز می‌شد-<ref> طبری، همان، ج۵، ص۱۷؛ برای تفصیل نک: خماش، الادارة، ص۶۳</ref> و به یاری استبداد او، ثبات اقتصادی و اداری به عراق بازگشت. <ref>برای نمونه اصلاحات او، نک: یعقوبی، ج ۲، ص۲۷۹؛ نیز نک: خماش، همان، ص۱۲۱-۱۲۳</ref> پس از مرگ زیاد، معاویه برای شهرهای یاد شده افرادی غیر از بنی امیه را برگزید.<ref> طبری، همان، ج ۵، ص۲۹۲</ref>
معاویه ولایت [[بصره]] و [[کوفه]] را با توجه به ساختار شکننده قبیله‌ای آنها، به [[مغیرة بن شعبه ثقفی]] و عبدالله بن عامر اموی واگذاشت.<ref> طبری، همان، ج۵، ص۱۷۰-۱۷۱،۲۱۲-۲۱۴؛ برای آگاهی از سیاست معاویه در انتخاب مأموران خلافت، نک: خماش، همان، ص۱۰۳</ref> همچنین معاویه برای جلب همکاری [[زیاد بن ابیه]]، او را فرزند ابوسفیان و برادر ناتنی خویش خواند.<ref> بلاذری، جمل، ج ۵، ص۲۰۲؛ یعقوبی، ج ۲، ص۲۵۹؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۲۱۴-۲۱۵</ref> این اقدام، معاویه را در معرض توهین و استهزا قرار داد. <ref>ولهاوزن، ص۱۰۰-۱۰۱</ref> ولی با انتصاب زیاد به ولایت [[عراق]] در [[سال ۴۵ هجری قمری|۴۵ قمری]] -که شامل بخش بزرگی از ایران نیز می‌شد-<ref> طبری، همان، ج۵، ص۱۷؛ برای تفصیل نک: خماش، الادارة، ص۶۳</ref> و به یاری استبداد او، ثبات اقتصادی و اداری به عراق بازگشت. <ref>برای نمونه اصلاحات او، نک: یعقوبی، ج ۲، ص۲۷۹؛ نیز نک: خماش، همان، ص۱۲۱-۱۲۳</ref> پس از مرگ زیاد، معاویه برای شهرهای یاد شده افرادی غیر از بنی امیه را برگزید.<ref> طبری، همان، ج ۵، ص۲۹۲</ref>
خط ۵۲: خط ۵۲:
مردم دمشق به طور موقت با [[ضحاک بن قیس]] بیعت کردند.<ref> طبری، همان، ج ۵، ص۵۴۰</ref> در بصره در اتفاقی مشابه، مردم با عبیدالله بن زیاد بیعت کردند<ref> همان، ج ۵، ص۵۰۴ </ref>اما پس از مدتی مردم کوفه و بصره، بر ضد والیان خود قیام کردند. <ref>همان، ج ۵، ص۵۰۳؛ مسعودی، ج ۳، ص۲۸۳-۲۸۴ </ref>در پاره‌ای از نقاط مانند [[قنسرین]] و [[حمص]] و [[فلسطین]] مردم با ابن زبیر بیعت کرده بودند.<ref> بلاذری، همان، ج ۶، ص۲۵۸؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۳۱</ref>
مردم دمشق به طور موقت با [[ضحاک بن قیس]] بیعت کردند.<ref> طبری، همان، ج ۵، ص۵۴۰</ref> در بصره در اتفاقی مشابه، مردم با عبیدالله بن زیاد بیعت کردند<ref> همان، ج ۵، ص۵۰۴ </ref>اما پس از مدتی مردم کوفه و بصره، بر ضد والیان خود قیام کردند. <ref>همان، ج ۵، ص۵۰۳؛ مسعودی، ج ۳، ص۲۸۳-۲۸۴ </ref>در پاره‌ای از نقاط مانند [[قنسرین]] و [[حمص]] و [[فلسطین]] مردم با ابن زبیر بیعت کرده بودند.<ref> بلاذری، همان، ج ۶، ص۲۵۸؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۵۳۱</ref>


ضحاک بن قیس از بیم تقویت جایگاه [[حسان بن مالک کلبی]] که ابتدا به [[خالد بن یزید]] و بعدها به مروان بن حکم تمایل داشت، به سوی ابن زبیر کشانده شد. <ref>خماش، الشام، ص۱۶۱</ref> حسان والی وقت فلسطین و دایی یزید<ref>بلاذری، همان، ج ۵، ص۲۹۷؛ طبری، همان، ج ۵، ص۳۲۹،۶۱۰</ref> به [[اردن]] رفت و قبایل بسیاری را که دل با بنی امیه داشتند، گرد آورد.<ref> بلاذری، همان، ج ۶، ص۲۵۹</ref> مروان و سران اموی که از حجاز اخراج شده بودند به حسان پیوستند. <ref>طبری، همان، ج ۵، ص۵۳۱، ۵۳۵</ref> حسان نخست به نفع خالد بن یزید -که بعدها به امور علمی روی آورد- فعالیت کرد.<ref> بلاذری، همان، ج ۵، ص۳۸۵، ۲۸۲</ref> برخی روایات می‌گویند که مروان نخست می‌خواست با ابن زبیر بیعت کند و برای امویان امان بگیرد<ref> بلاذری، همان، ج۶، ص۲۷۵؛ ابن عساکر، ج ۲۴، ص۲۹۴</ref> ولی از سوی عبیدالله بن زیاد به او پیشنهاد خلافت شد و دیگران استقبال کردند. <ref>ابن سعد، ج ۵، ص۴۰؛ بلاذری، همان، ج ۶، ص۲۶۳، ۲۷۲، ۲۸۰؛ نیز نک: ولهاوزن، ۱۴۶</ref>
ضحاک بن قیس از بیم تقویت جایگاه [[حسان بن مالک کلبی]] که ابتدا به [[خالد بن یزید]] و بعدها به مروان بن حکم تمایل داشت، به سوی ابن زبیر کشانده شد. <ref>خماش، الشام، ص۱۶۱</ref> حسان والی وقت فلسطین و دایی یزید<ref>بلاذری، همان، ج ۵، ص۲۹۷؛ طبری، همان، ج ۵، ص۳۲۹،۶۱۰</ref> به [[اردن]] رفت و قبایل بسیاری را که دل با بنی امیه داشتند، گرد آورد.<ref> بلاذری، همان، ج ۶، ص۲۵۹</ref> مروان و سران اموی که از حجاز اخراج شده بودند به حسان پیوستند. <ref>طبری، همان، ج ۵، ص۵۳۱، ۵۳۵</ref> حسان نخست به نفع خالد بن یزید -که بعدها به امور علمی روی آورد- فعالیت کرد.<ref> بلاذری، همان، ج ۵، ص۳۸۵، ۲۸۲</ref> براساس برخی نقل‌ها مروان نخست می‌خواست با ابن زبیر بیعت کند و برای امویان امان بگیرد<ref> بلاذری، همان، ج۶، ص۲۷۵؛ ابن عساکر، ج ۲۴، ص۲۹۴</ref> ولی از سوی عبیدالله بن زیاد به او پیشنهاد خلافت شد و دیگران استقبال کردند. <ref>ابن سعد، ج ۵، ص۴۰؛ بلاذری، همان، ج ۶، ص۲۶۳، ۲۷۲، ۲۸۰؛ نیز نک: ولهاوزن، ۱۴۶</ref>


===معاویه بن یزید و انتقال خلافت به مروانیان===
===معاویه بن یزید و انتقال خلافت به مروانیان===
خط ۶۱: خط ۶۱:


==خلافت مروان==
==خلافت مروان==
در [[ذیقعده]] ۶۴ق/۶۸۴م در جابیه با مروان بن حکم بیعت شد. <ref>خلیفه، ج ۱، ص۳۱۸، ۳۲۶؛ ابن سعد، ج ۵، ص۴۱؛ طبری، همان، ج ۵، ص۵۳۴</ref> برتری سنی او نسبت به خالد بن یزید در خلافت تأثیر داشت.<ref> همانجا، نیز نک: ابن سعد، ج ۵، ص۴۱؛ بلاذری، جمل، ج ۶، ص۲۷۸</ref> در بیعت با مروان، جانشینی او نیز بحث شد. حاضران در جابیه با خالد بن یزید پس از مروان و با [[عمرو بن سعید بن عاص]] پس از او بیعت کردند. <ref>همان، ج ۶، ص۲۶۷؛ طبری، همان، ج ۵، ص۵۳۷؛ نیز نک: خلیفه، ج ۱، ص۳۲۶؛ مسعودی، ج ۳، ص۲۸۵</ref> مروان در همان ایام با ام خالد همسر یزید ازدواج کرد. <ref>ابن سعد، ص۴۰۵؛ بلاذری، جمل، ج ۶، ص۲۹۵</ref> مروان توانست خلافت را به خاندان خویش منتقل کند. وی در ۶۵ق برای پسرش عبدالملک و پس از او، عبدالعزیز بیعت گرفت. <ref>همان، ج ۶، ص۲۷۸؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۶۱۰؛ مسعودی، همانجا،</ref> و خالد بن یزید را از خلافت محروم کرد و از تحقیر او خودداری نمی‌کرد. <ref>بلاذری، همان، ج ۶، ص۲۸۰ </ref>
در [[ذیقعده]] ۶۴ق/۶۸۴م در جابیه با مروان بن حکم بیعت شد. <ref>خلیفه، ج ۱، ص۳۱۸، ۳۲۶؛ ابن سعد، ج ۵، ص۴۱؛ طبری، همان، ج ۵، ص۵۳۴</ref> برتری سنی او نسبت به خالد بن یزید در خلافت تأثیر داشت.<ref> همانجا، نیز نک: ابن سعد، ج ۵، ص۴۱؛ بلاذری، جمل، ج ۶، ص۲۷۸</ref> در بیعت با مروان، جانشینی او نیز بحث شد. حاضران در جابیه با خالد بن یزید پس از مروان و با [[عمرو بن سعید بن عاص]] پس از او بیعت کردند.<ref>همان، ج ۶، ص۲۶۷؛ طبری، همان، ج ۵، ص۵۳۷؛ نیز نک: خلیفه، ج ۱، ص۳۲۶؛ مسعودی، ج ۳، ص۲۸۵</ref> مروان در همان ایام با ام خالد همسر یزید ازدواج کرد. <ref>ابن سعد، ص۴۰۵؛ بلاذری، جمل، ج ۶، ص۲۹۵</ref> مروان توانست خلافت را به خاندان خویش منتقل کند. وی در ۶۵ق برای پسرش عبدالملک و پس از او، عبدالعزیز بیعت گرفت. <ref>همان، ج ۶، ص۲۷۸؛ طبری، تاریخ، ج ۵، ص۶۱۰؛ مسعودی، همانجا،</ref> و خالد بن یزید را از خلافت محروم کرد و از تحقیر او خودداری نمی‌کرد. <ref>بلاذری، همان، ج ۶، ص۲۸۰ </ref>


بنا به مجموعه‌ای از روایات، ام خالد از شدت خشم مروان را در [[رمضان]] ۶۵ از میان برد.<ref> بلاذری، همان، ج ۶، ص۲۸۰، ۲۹۷-۳۰۰؛ طبری، همان، ج ۵، ص۶۱۰-۶۱۱؛ نیز نک: ابن سعد، ج ۵، ص۴۲-۴۳؛ مسعودی، ج ۳، ص۲۸۹</ref>
بنا به مجموعه‌ای از روایات، ام خالد از شدت خشم مروان را در [[رمضان]] ۶۵ از میان برد.<ref> بلاذری، همان، ج ۶، ص۲۸۰، ۲۹۷-۳۰۰؛ طبری، همان، ج ۵، ص۶۱۰-۶۱۱؛ نیز نک: ابن سعد، ج ۵، ص۴۲-۴۳؛ مسعودی، ج ۳، ص۲۸۹</ref>
خط ۷۸: خط ۷۸:
او می‌خواست جانشینی را از برادرش عبدالعزیز به فرزندانش منتقل کند، اما از این کار منصرف شد. عبدالعزیز در ۸۵ق مرد و ولایتعهدی به ولید و سپس سلیمان و بعد از او مروان بن عبدالملک رسید.<ref> بلاذری، همان، ج۸، ص۱۲۳؛ طبری، همان، ج ۸، ص۴۱۶-۴۱۷؛ نیز نک: خلیفه، ج ۱، ص۳۷۷؛ یعقوبی، ج ۲، ص۳۳۴-۳۳۵</ref> عبدالملک در ۸۶ق درگذشت.
او می‌خواست جانشینی را از برادرش عبدالعزیز به فرزندانش منتقل کند، اما از این کار منصرف شد. عبدالعزیز در ۸۵ق مرد و ولایتعهدی به ولید و سپس سلیمان و بعد از او مروان بن عبدالملک رسید.<ref> بلاذری، همان، ج۸، ص۱۲۳؛ طبری، همان، ج ۸، ص۴۱۶-۴۱۷؛ نیز نک: خلیفه، ج ۱، ص۳۷۷؛ یعقوبی، ج ۲، ص۳۳۴-۳۳۵</ref> عبدالملک در ۸۶ق درگذشت.
===شکست مصعب در عراق===
===شکست مصعب در عراق===
عبدالملک با مشکلات بسیاری روبرو بود که بزرگترین آن ابن زبیر و دوگانگی خلافت بود. او نخست به عراق پرداخت که زیر نظر مصعب بن زبیر بود. درگیری مصعب با شیعیان و خوارج مجال جنگ با امویان را به وی نمی‌داد. در این مدت عبدالملک با رومیان قرارداد ترک مخاصمه بسته بود و آماده نبرد با مصعب بود.<ref> طبری همان، ج ۶، ص۱۲۷، ۱۵۰ در ۶۹-۷۰</ref> عمرو بن سعید بن عاص با استفاده از غیبت عبدالملک، بر او شورید. عبدالملک به دمشق بازگشت و شورش او را سرکوب کرد.<ref> بلاذری، جمل، ج ۶، ص۵۸؛ طبری، همان، ج ۶، ص۱۴۰</ref> و باز رو به عراق نهاد. جنگ با اتباع زبیر به دلیل زمستان به درازا کشید. <ref>همان، ج ۶، ص۱۵۱</ref> در جنگ دیرجاثلیق، مصعب بن زبیر در ۷۱ یا ۷۲ق شکست خورد و کشته شد. <ref>همان، ج۶، ص۱۵۹-۱۶۰؛ یعقوبی، ج ۲، ۲ ۳۱۷</ref>
عبدالملک با مشکلات بسیاری روبرو بود که بزرگترین آن ابن زبیر و دوگانگی خلافت بود. او نخست به عراق پرداخت که زیر نظر مصعب بن زبیر بود. درگیری مصعب با شیعیان و خوارج مجال جنگ با امویان را به وی نمی‌داد. در این مدت عبدالملک با رومیان قرارداد ترک مخاصمه بسته بود و آماده نبرد با مصعب بود.<ref> طبری همان، ج ۶، ص۱۲۷، ۱۵۰ در ۶۹-۷۰</ref> عمرو بن سعید بن عاص با استفاده از غیبت عبدالملک، بر او شورید. عبدالملک به دمشق بازگشت و شورش او را سرکوب کرد.<ref> بلاذری، جمل، ج ۶، ص۵۸؛ طبری، همان، ج ۶، ص۱۴۰</ref> و باز رو به عراق نهاد. جنگ با اتباع زبیر به دلیل زمستان به درازا کشید. <ref>همان، ج ۶، ص۱۵۱</ref> در جنگ دیر جاثلیق، مصعب بن زبیر در ۷۱ یا ۷۲ق شکست خورد و کشته شد. <ref>همان، ج۶، ص۱۵۹-۱۶۰؛ یعقوبی، ج ۲، ۲ ۳۱۷</ref>
===شکست ابن زبیر در حجاز===
===شکست ابن زبیر در حجاز===
ابن زبیر به مکه رفت و گمان کرد کسی در حرم یارای جنگ با او نخواهد بود. عبدالملک، [[حجاج بن یوسف ثقفی]] را راهی نبرد با او کرد. <ref>همان، ج ۷، ص۱۱۵۷؛ طبری، همان، ج ۶، ص۱۷۴</ref> حجاج پس از سرکوب عوامل ابن زبیر در [[طائف]] <ref>همان، ج ۶، ص۱۷۴-۱۷۵</ref>، با کسب اختیارات بیشتر برای تعرض به مکه، چندین ماه شهر را در محاصره گرفت که بر اثر آن قحطی شد و [[کعبه]] آماج تیرهای آتشین واقع گردید<ref> بلاذری، همان، ج ۷، ص۱۲۰-۱۲۱، ۱۲۸؛ طبری، همان، ج ۶، ص۱۸۷؛ نیز نک: یعقوبی، ج ۳، ص۳۱۸</ref> و سرانجام ابن زبیر در ۷۳ق از پای درآمد. <ref>همانجاها</ref>
ابن زبیر به مکه رفت و گمان کرد کسی در حرم یارای جنگ با او نخواهد بود. عبدالملک، [[حجاج بن یوسف ثقفی]] را راهی نبرد با او کرد. <ref>همان، ج ۷، ص۱۱۵۷؛ طبری، همان، ج ۶، ص۱۷۴</ref> حجاج پس از سرکوب عوامل ابن زبیر در [[طائف]] <ref>همان، ج ۶، ص۱۷۴-۱۷۵</ref>، با کسب اختیارات بیشتر برای تعرض به مکه، چندین ماه شهر را در محاصره گرفت که بر اثر آن قحطی شد و [[کعبه]] آماج تیرهای آتشین واقع گردید<ref> بلاذری، همان، ج ۷، ص۱۲۰-۱۲۱، ۱۲۸؛ طبری، همان، ج ۶، ص۱۸۷؛ نیز نک: یعقوبی، ج ۳، ص۳۱۸</ref> و سرانجام ابن زبیر در ۷۳ق از پای درآمد. <ref>همانجاها</ref>
Automoderated users، confirmed، movedable، protected، مدیران، templateeditor
۶٬۷۸۵

ویرایش