کاربر ناشناس
تشبیه و تنزیه (کلامی و عرفانی): تفاوت میان نسخهها
جز
←سیر تاریخی بحث در بین متکلمان
imported>Pourrezaei بدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Pourrezaei |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
[[کرامیه]] ، طیف دیگری بودند که برای خداوند جسمانیتی همراه با حد، نهایت و جهت قائل شدند. آنان اظهار میکردند که گفته ها، اراده و ادراکات خداوند از عالم، اعراضی هستند که در وجود او حدوث مییابند؛ از این رو، خداوند محل حوادث است. | [[کرامیه]] ، طیف دیگری بودند که برای خداوند جسمانیتی همراه با حد، نهایت و جهت قائل شدند. آنان اظهار میکردند که گفته ها، اراده و ادراکات خداوند از عالم، اعراضی هستند که در وجود او حدوث مییابند؛ از این رو، خداوند محل حوادث است. | ||
===دیدگاه سلفیه=== | ====دیدگاه سلفیه==== | ||
رویکرد اهل سنت سلف در بحث صفات، وفاداری صرف به ظاهر [[قرآن]] و احادیث قابل قبول نزد ایشان بود، تا آنجا که پرداختن به کلیۀ مباحث اعتقادی را جز آنچه قرآن و سنت مؤید آن بود، مردود میدانستند <ref>دارمی، «ردالامام...»، 379-380؛ اشعری، همان، 217؛ فقیهی، 28؛ فخر الدین، 66؛ نشار، 1/273</ref>. بر این مبنا، آنان تفاوت اساسی با روش مشبهۀ صرف در مواجهه با نص نداشتند و میتوان چنین گفت که اهل سنت سلف نیز مواد بحث را در باب صفات، همچون مشبهۀ خالص صرفاً از نص اخذ میکردند و تنها در کیفیت و محدودۀ پرداختن به آن، با ایشان تفاوت داشتند. | رویکرد اهل سنت سلف در بحث صفات، وفاداری صرف به ظاهر [[قرآن]] و احادیث قابل قبول نزد ایشان بود، تا آنجا که پرداختن به کلیۀ مباحث اعتقادی را جز آنچه قرآن و سنت مؤید آن بود، مردود میدانستند <ref>دارمی، «ردالامام...»، 379-380؛ اشعری، همان، 217؛ فقیهی، 28؛ فخر الدین، 66؛ نشار، 1/273</ref>. بر این مبنا، آنان تفاوت اساسی با روش مشبهۀ صرف در مواجهه با نص نداشتند و میتوان چنین گفت که اهل سنت سلف نیز مواد بحث را در باب صفات، همچون مشبهۀ خالص صرفاً از نص اخذ میکردند و تنها در کیفیت و محدودۀ پرداختن به آن، با ایشان تفاوت داشتند. | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
سلف در یک دوگانگی آشکار، و در مواجهه با رویکرد تنزیهی اهل عقل از یک سو هرگونه تأویل متن و خارج شدن از معنای ظاهری آیات ناظر بر مفهوم تشبیهی را نفی کردند و از سوی دیگر در بسیاری از موارد مانند آیۀ «... نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ» (ق/50/16) که ناظر بر حضور خداوند در تمامی مکانها است، معتقد شدند که مفاد آیاتی از این دست، متشابه است و باید آنها را بر اساس آیات محکم تأویل نمود؛ از این رو، گفتند که بنا بر آیۀ «خَلَقَ السَّمٰواتِ وَ الْاَرْضَ فی سِتَّةِ اَیّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ» (هود/11/7) و آیۀ «الرَّحْمٰنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی»و پارهای از احادیث چون «یَنزِلُ اللهُ عزّ و جَلّ کُلَّ لَیلةٍ اِلی السَّماءِ الدُّنیا»، خداوند بر روی عرش و در آسمان هفتم جای دارد، نه در تمامی مکانها. | سلف در یک دوگانگی آشکار، و در مواجهه با رویکرد تنزیهی اهل عقل از یک سو هرگونه تأویل متن و خارج شدن از معنای ظاهری آیات ناظر بر مفهوم تشبیهی را نفی کردند و از سوی دیگر در بسیاری از موارد مانند آیۀ «... نَحْنُ اَقْرَبُ اِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ» (ق/50/16) که ناظر بر حضور خداوند در تمامی مکانها است، معتقد شدند که مفاد آیاتی از این دست، متشابه است و باید آنها را بر اساس آیات محکم تأویل نمود؛ از این رو، گفتند که بنا بر آیۀ «خَلَقَ السَّمٰواتِ وَ الْاَرْضَ فی سِتَّةِ اَیّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَی الْماءِ» (هود/11/7) و آیۀ «الرَّحْمٰنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی»و پارهای از احادیث چون «یَنزِلُ اللهُ عزّ و جَلّ کُلَّ لَیلةٍ اِلی السَّماءِ الدُّنیا»، خداوند بر روی عرش و در آسمان هفتم جای دارد، نه در تمامی مکانها. | ||
===دیدگاه اشاعره=== | ====دیدگاه اشاعره==== | ||
اشعری در تبیین وجود حقیقی صفات و رد اتهام انسان وار ساختن خداوند بر مبنای اثبات حقیقی صفات برای خداوند، معتقد بود صرف نامیدن خداوند به صفاتی که آفریدهها به آن متصف هستند، مستلزم تشبیه خداوند به انسان نیست، زیرا هیچ اشتراک معنوی میان مدلول این الفاظ وجود ندارد. <ref>اصول، 62-63</ref> او برای عقل موضوعیت قائل بود و در هنگام رویارویی با صفات خبریه، اقرار آن را سمعاً و فهم آن را عقلاً میسر میدانست. از این رو، در صفات خبری به تأویل دست میزد و خشم و خرسندی خدا را به معنای اراده میگرفت و نشستن برتخت را به گونهای تفسیر میکرد که مستلزم جسمانیت نباشد. | اشعری در تبیین وجود حقیقی صفات و رد اتهام انسان وار ساختن خداوند بر مبنای اثبات حقیقی صفات برای خداوند، معتقد بود صرف نامیدن خداوند به صفاتی که آفریدهها به آن متصف هستند، مستلزم تشبیه خداوند به انسان نیست، زیرا هیچ اشتراک معنوی میان مدلول این الفاظ وجود ندارد. <ref>اصول، 62-63</ref> او برای عقل موضوعیت قائل بود و در هنگام رویارویی با صفات خبریه، اقرار آن را سمعاً و فهم آن را عقلاً میسر میدانست. از این رو، در صفات خبری به تأویل دست میزد و خشم و خرسندی خدا را به معنای اراده میگرفت و نشستن برتخت را به گونهای تفسیر میکرد که مستلزم جسمانیت نباشد. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
این رویکرد همان چیزی بود که بعدها توسط [[ابن تیمیه]] و شاگردانش به عنوان تخطی [[اشاعره]] از مبادی [[اهل سنت]] و جماعت مطرح شد. <ref>ابن تیمیه، مجموعه تفسیر، 386</ref> | این رویکرد همان چیزی بود که بعدها توسط [[ابن تیمیه]] و شاگردانش به عنوان تخطی [[اشاعره]] از مبادی [[اهل سنت]] و جماعت مطرح شد. <ref>ابن تیمیه، مجموعه تفسیر، 386</ref> | ||
===دیدگاه معتزله=== | ====دیدگاه معتزله==== | ||
معتزله به عنوان پیروان اندیشههای [[جهمیه]] خصوصاً در بحث صفات همچون ایشان الگویی تنزیهی از خداوند ارائه کردند و هر نوع مشابهت میان خالق و مخلوق را در صفت، ماهیت و افعال منکر شدند <ref>شهرستانی،الملل، 1/44؛ عسلی، 167؛ قاسم بن ابراهیم، 98-99</ref> وجودشناسی معتزله را میتوان در رویکرد تنزیهی آن از خداوند چنین تعریف کرد که اثبات صفات برای خداوند نزد ایشان تنها به معنای نفی اوصاف نقص برای خداوند بوده است <ref>نشار، 1/ 489-495؛ بدوی، 1/208؛ اشعری، مقالات،ص505 </ref> | معتزله به عنوان پیروان اندیشههای [[جهمیه]] خصوصاً در بحث صفات همچون ایشان الگویی تنزیهی از خداوند ارائه کردند و هر نوع مشابهت میان خالق و مخلوق را در صفت، ماهیت و افعال منکر شدند <ref>شهرستانی،الملل، 1/44؛ عسلی، 167؛ قاسم بن ابراهیم، 98-99</ref> وجودشناسی معتزله را میتوان در رویکرد تنزیهی آن از خداوند چنین تعریف کرد که اثبات صفات برای خداوند نزد ایشان تنها به معنای نفی اوصاف نقص برای خداوند بوده است <ref>نشار، 1/ 489-495؛ بدوی، 1/208؛ اشعری، مقالات،ص505 </ref> | ||