پرش به محتوا

اعاده معدوم: تفاوت میان نسخه‌ها

۱٬۵۹۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۷ دسامبر ۲۰۱۳
imported>Esmati
imported>Esmati
خط ۲۵: خط ۲۵:
بر پاية مبانى‌ معتزله‌ - با آراء متفاوتى‌ كه‌ دارند - هر موجودي‌ اگر از 3 ويژگى‌ برخوردار باشد، بازگرداندن‌ آن‌ پس‌ از عدم‌ امكان‌پذير است‌: نخست‌ اينكه‌ باقى‌ باشد، زيرا آنچه‌ صفت‌ بقاء بر آن‌ صدق‌ نكند، وجودش‌ ذاتاً به‌ زمانى‌ واحد اختصاص‌ دارد، مانند اعراضى‌ چون‌ صوت‌ و حركت‌؛ دوم‌ اينكه‌ از افعال‌ خداوند باشد، چون‌ افعال‌ بندگان‌ در حدوث‌ خود مقيد به‌ زمانند و اعادة آنها به‌ معنى‌ تأخير ايجاد آنها از زمان‌ خاصشان‌ است‌، حال‌ آنكه‌ قدرت‌ بر فعل‌، محدود به‌ وقت‌ و جنس‌ و محل‌ واحد است‌؛ سوم‌ اينكه‌ ايجاد آن‌ به‌ نحو ابتداء و بدون‌ واسطه‌ باشد، يعنى‌ اعادة اموري‌ كه‌ وجود آنها ناشى‌ از مخلوقات‌ ديگر است‌ - و اصطلاحاً «[[تولید|متولد]]» ناميده‌ مى‌شوند - ممكن‌ نيست‌.<ref>قاضى‌ عبدالجبار، المجموع‌، 2/305- 307، المغنى‌، 11/459-464، نيز 9/119-123؛ قس‌: سيد مرتضى‌، 151</ref>. معتزله‌ جوهر و پاره‌اي‌ از اعراض‌ را داراي‌ اين‌ 3 ويژگى‌ مى‌دانند و به‌ اين‌ دليل‌ اعادة جوهر اجسام‌ و برخى‌ اعراض‌ آنها را ممكن‌ مى‌شمارند.<ref>قاضى‌ عبدالجبار، المجموع‌، 2/305، 308، المغنى‌، 11/451</ref>
بر پاية مبانى‌ معتزله‌ - با آراء متفاوتى‌ كه‌ دارند - هر موجودي‌ اگر از 3 ويژگى‌ برخوردار باشد، بازگرداندن‌ آن‌ پس‌ از عدم‌ امكان‌پذير است‌: نخست‌ اينكه‌ باقى‌ باشد، زيرا آنچه‌ صفت‌ بقاء بر آن‌ صدق‌ نكند، وجودش‌ ذاتاً به‌ زمانى‌ واحد اختصاص‌ دارد، مانند اعراضى‌ چون‌ صوت‌ و حركت‌؛ دوم‌ اينكه‌ از افعال‌ خداوند باشد، چون‌ افعال‌ بندگان‌ در حدوث‌ خود مقيد به‌ زمانند و اعادة آنها به‌ معنى‌ تأخير ايجاد آنها از زمان‌ خاصشان‌ است‌، حال‌ آنكه‌ قدرت‌ بر فعل‌، محدود به‌ وقت‌ و جنس‌ و محل‌ واحد است‌؛ سوم‌ اينكه‌ ايجاد آن‌ به‌ نحو ابتداء و بدون‌ واسطه‌ باشد، يعنى‌ اعادة اموري‌ كه‌ وجود آنها ناشى‌ از مخلوقات‌ ديگر است‌ - و اصطلاحاً «[[تولید|متولد]]» ناميده‌ مى‌شوند - ممكن‌ نيست‌.<ref>قاضى‌ عبدالجبار، المجموع‌، 2/305- 307، المغنى‌، 11/459-464، نيز 9/119-123؛ قس‌: سيد مرتضى‌، 151</ref>. معتزله‌ جوهر و پاره‌اي‌ از اعراض‌ را داراي‌ اين‌ 3 ويژگى‌ مى‌دانند و به‌ اين‌ دليل‌ اعادة جوهر اجسام‌ و برخى‌ اعراض‌ آنها را ممكن‌ مى‌شمارند.<ref>قاضى‌ عبدالجبار، المجموع‌، 2/305، 308، المغنى‌، 11/451</ref>


البته كراميه و ابوالحسين بصري و زمخشري و محمود خوارزمي از معتزله، اعاده را ممتنع دانسته‌اند.(كاشي، 61؛ مقداد ـ ارشاد، 394؛ رباني، 1/168؛ فخرـ محصل،390)
البته كراميه و ابوالحسين بصري و زمخشري و محمود خوارزمي از معتزله، اعاده را ممتنع دانسته‌اند.<ref>(كاشي، 61؛ فخررازی، محصل،390</ref>
 
اعادة معدوم‌ با قيودي‌ كه‌ معتزله‌ براي‌ آن‌ قائل‌ شده‌اند، از ديد اشاعره‌ آنچه‌ را لازمة حشر انسان‌ است‌، تأمين‌ نمى‌كند. معتزله‌ با اعتقادي‌ كه‌ به‌ شيئيت‌ يا ثبوت‌ به‌ عنوان‌ حالتى‌ ميان‌ وجود و عدم‌ محض‌ (نفى‌) داشتند (نك: ه د، احوال‌، نيز ثبوت‌)، به‌ مسألة اعادة معدوم‌ مى‌انديشيدند. از همين‌رو، معتقد بودند كه‌ آنچه‌ از امكان‌ بقا برخوردار است‌، يعنى‌ اختصاص‌ به‌ وقت‌ محدودي‌ ندارد، اين‌ ويژگى‌ ذاتى‌ را با معدوم‌ شدن‌ از دست‌ نمى‌دهد، در حالى‌ كه‌ تفاوت‌ ميان‌ جوهر و عرض‌ و باقى‌ و غير باقى‌ در حالت‌ عدم‌ نزد اشاعره‌ وجهى‌ نداشت‌، افزون‌ بر اينكه‌ اشاعره‌ همة اعراض‌ را ذاتاً ناپايدار مى‌دانستند. بدين‌گونه‌، در نظر آنان‌ لازمة اعتقاد به‌ ايجاد دوبارة شخص‌ انسان‌ - كه‌ هويتش‌ قائم‌ به‌ مجموعة جواهر و اعراض‌ است‌ - پذيرش‌ اعادة معدوم‌ به‌ نحو مطلق‌ بود (نك: قاضى‌ عبدالجبار، همان‌، 11/452-453؛ جوينى‌، 372-373).


=== متکلمان امامیه ===
=== متکلمان امامیه ===
کاربر ناشناس