پرش به محتوا

اعاده معدوم: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ دسامبر ۲۰۱۳
imported>Esmati
imported>Esmati
خط ۲۲: خط ۲۲:
بنابراين‌، وصف‌ِ اعاده‌ براي‌ چيزي‌ كه‌ معدوم‌ بوده‌ است‌، معنا يا عرضى‌ افزون‌ بر نفس‌ وجودش‌ محسوب‌ نمى‌شود (ابن‌فورك‌، 242؛ جوينى‌، بغدادي‌، همانجاها). كسانى‌ كه‌ اين‌ نظر را نمى‌پذيرفتند - مانند قلانسى‌ در ميان‌ اشاعره‌ - ناگزير اعادة اعراض‌ را غير ممكن‌ مى‌شمردند، از آن‌ رو كه‌ عرض‌ نمى‌تواند خود پذيراي‌ عرض‌ باشد (جوينى‌، آمدي‌، همانجاها).
بنابراين‌، وصف‌ِ اعاده‌ براي‌ چيزي‌ كه‌ معدوم‌ بوده‌ است‌، معنا يا عرضى‌ افزون‌ بر نفس‌ وجودش‌ محسوب‌ نمى‌شود (ابن‌فورك‌، 242؛ جوينى‌، بغدادي‌، همانجاها). كسانى‌ كه‌ اين‌ نظر را نمى‌پذيرفتند - مانند قلانسى‌ در ميان‌ اشاعره‌ - ناگزير اعادة اعراض‌ را غير ممكن‌ مى‌شمردند، از آن‌ رو كه‌ عرض‌ نمى‌تواند خود پذيراي‌ عرض‌ باشد (جوينى‌، آمدي‌، همانجاها).
=== معتزله ===
=== معتزله ===
بر پاية مبانى‌ معتزله‌ - با آراء متفاوتى‌ كه‌ دارند - هر موجودي‌ اگر از 3 ويژگى‌ برخوردار باشد، بازگرداندن‌ آن‌ پس‌ از عدم‌ امكان‌پذير است‌: نخست‌ اينكه‌ باقى‌ باشد، زيرا آنچه‌ صفت‌ بقاء بر آن‌ صدق‌ نكند، وجودش‌ ذاتاً به‌ زمانى‌ واحد اختصاص‌ دارد، مانند اعراضى‌ چون‌ صوت‌ و حركت‌؛ دوم‌ اينكه‌ از افعال‌ خداوند باشد، چون‌ افعال‌ بندگان‌ در حدوث‌ خود مقيد به‌ زمانند و اعادة آنها به‌ معنى‌ تأخير ايجاد آنها از زمان‌ خاصشان‌ است‌، حال‌ آنكه‌ قدرت‌ بر فعل‌، محدود به‌ وقت‌ و جنس‌ و محل‌ واحد است‌؛ سوم‌ اينكه‌ ايجاد آن‌ به‌ نحو ابتداء و بدون‌ واسطه‌ باشد، يعنى‌ اعادة اموري‌ كه‌ وجود آنها ناشى‌ از مخلوقات‌ ديگر است‌ - و اصطلاحاً «متولد» ناميده‌ مى‌شوند - ممكن‌ نيست‌.
بر پاية مبانى‌ معتزله‌ - با آراء متفاوتى‌ كه‌ دارند - هر موجودي‌ اگر از 3 ويژگى‌ برخوردار باشد، بازگرداندن‌ آن‌ پس‌ از عدم‌ امكان‌پذير است‌: نخست‌ اينكه‌ باقى‌ باشد، زيرا آنچه‌ صفت‌ بقاء بر آن‌ صدق‌ نكند، وجودش‌ ذاتاً به‌ زمانى‌ واحد اختصاص‌ دارد، مانند اعراضى‌ چون‌ صوت‌ و حركت‌؛ دوم‌ اينكه‌ از افعال‌ خداوند باشد، چون‌ افعال‌ بندگان‌ در حدوث‌ خود مقيد به‌ زمانند و اعادة آنها به‌ معنى‌ تأخير ايجاد آنها از زمان‌ خاصشان‌ است‌، حال‌ آنكه‌ قدرت‌ بر فعل‌، محدود به‌ وقت‌ و جنس‌ و محل‌ واحد است‌؛ سوم‌ اينكه‌ ايجاد آن‌ به‌ نحو ابتداء و بدون‌ واسطه‌ باشد، يعنى‌ اعادة اموري‌ كه‌ وجود آنها ناشى‌ از مخلوقات‌ ديگر است‌ - و اصطلاحاً «[[تولید|متولد]]» ناميده‌ مى‌شوند - ممكن‌ نيست‌.


استدلال‌ معتزله‌ اين‌ است‌ كه‌ وجود امر [[تولید|متولد]] وابسته‌ به‌ سبب‌ وجودي‌ آن‌ است‌ و اعاده‌اش‌ نيز منوط به‌ اعادة آن‌ سبب‌، در حالى‌ كه‌ چنان‌ سببى‌ قابل‌ اعاده‌ نيست‌؛ چه‌، سبب‌ نيز مانند قدرت‌ محدود به‌ زمان‌ و محلى‌ واحد است‌ و بنابراين‌، اگرچه‌ خود اعاده‌پذير باشد، در احوال‌ مختلف‌ مسبَّبهاي‌ مختلفى‌ پديد مى‌آورد (قاضى‌ عبدالجبار، المجموع‌، 2/305- 307، المغنى‌، 11/459-464، نيز 9/119-123؛ قس‌: سيد مرتضى‌، 151). معتزله‌ جوهر و پاره‌اي‌ از اعراض‌ را داراي‌ اين‌ 3 ويژگى‌ مى‌دانند و به‌ اين‌ دليل‌ اعادة جوهر اجسام‌ و برخى‌ اعراض‌ آنها را ممكن‌ مى‌شمارند (قاضى‌ عبدالجبار، المجموع‌، 2/305، 308، المغنى‌، 11/451).
استدلال‌ معتزله‌ اين‌ است‌ كه‌ وجود امر [[تولید|متولد]] وابسته‌ به‌ سبب‌ وجودي‌ آن‌ است‌ و اعاده‌اش‌ نيز منوط به‌ اعادة آن‌ سبب‌، در حالى‌ كه‌ چنان‌ سببى‌ قابل‌ اعاده‌ نيست‌؛ چه‌، سبب‌ نيز مانند قدرت‌ محدود به‌ زمان‌ و محلى‌ واحد است‌ و بنابراين‌، اگرچه‌ خود اعاده‌پذير باشد، در احوال‌ مختلف‌ مسبَّبهاي‌ مختلفى‌ پديد مى‌آورد (قاضى‌ عبدالجبار، المجموع‌، 2/305- 307، المغنى‌، 11/459-464، نيز 9/119-123؛ قس‌: سيد مرتضى‌، 151). معتزله‌ جوهر و پاره‌اي‌ از اعراض‌ را داراي‌ اين‌ 3 ويژگى‌ مى‌دانند و به‌ اين‌ دليل‌ اعادة جوهر اجسام‌ و برخى‌ اعراض‌ آنها را ممكن‌ مى‌شمارند (قاضى‌ عبدالجبار، المجموع‌، 2/305، 308، المغنى‌، 11/451).
خط ۳۱: خط ۳۱:


=== متکلمان امامیه ===
=== متکلمان امامیه ===
اکثریت متلکمان امامیه به ویژه متاخان آنها، رای فلاسفه را در این باب پذیرفته و معتقد بوده اند معاد ربطی به اعاده معدوم ندارد. اما در بین متقدمان برخی اعاده معدوم را رد نموده اند.
اکثریت متلکمان امامیه به ویژه متاخران آنها، رای فلاسفه را در این باب پذیرفته و معتقد بوده اند اعتقاد به معاد ربطی به اعاده معدوم ندارد. اما در بین متقدمان برخی اعاده معدوم را رد نموده اند.
در قدیمی ترین کتاب اعتقادی شیعه، یعنی کتاب الیاقوت نوشته ابن نوبخت، فصلی به اعاده معدوم اختصاص داده شده است.(ابن‌ نوبخت، 191)  
 
در قدیمی ترین کتاب اعتقادی شیعه، یعنی کتاب الیاقوت نوشته ابن نوبخت، فصلی به اعاده معدوم اختصاص داده شده است.(ابن‌ نوبخت، 191)




کاربر ناشناس