علم ذاتی خدا: تفاوت میان نسخهها
←پیشینه تاریخی بحث
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) جز (Shamsoddin صفحهٔ علم ذاتی خداوند را به علم ذاتی خدا منتقل کرد) |
|||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
== پیشینه تاریخی بحث == | == پیشینه تاریخی بحث == | ||
نخستین فیلسوفی که در باب علم [[خداوند]] به | نخستین فیلسوفی که در باب علم [[خداوند]] به موجودات، پیش از ایجاد آنها اظهار نظر کرده، [[افلاطون]] در قرن پنجم قبل از میلاد است.<ref>حاجیها و دیگران، «علم پیشین الهی از دیدگاه حکمت صدرایی و سینوی و تطبیق آن با آیات و روایات»، ص۴۹.</ref> او معتقد بود که علم خداوند به اشیاء از طریق علم او به «مُثُل»{{یاد|«مُثُل» در نظر افلاطون، کلیات عینی مستقل و غیرقابل تغییری که در یک عالم متعالی و جدای از اشیاء محسوس هستند و اشیاء محسوس روگرفتی از این واقعیات کلیاند. (کاپلستون، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۱۹۶.)}} صورت میگیرد و خداوند این اشیاء را بر طبق الگوی صُور موجود در «عالم مثال» میسازد.<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۲۱۹.</ref> | ||
بعد از افلاطون، [[ارسطو]] به بحث دربارهٔ علم الهی پرداخته است.<ref>حاجیها و دیگران، «علم پیشین الهی از دیدگاه حکمت صدرایی و سینوی و تطبیق آن با آیات و روایات»، ص۴۹.</ref> در نظر ارسطو، فعالیت خدا (مُحَرِّک نامتحرّک) به حکم آن که غیر مادی است، باید روحانی و عقلانی باشد؛ یعنی فعالیت خدا فکر است<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۶۱.</ref> امّا متعلق فکر او باید بهتر از همه متعلقات ممکن باشد و مستلزم تغییر نباشد.<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۶۱.</ref>در نظر او، خدا نمیتواند خارج از خود هیچ متعلقی برای فکر کردن داشته باشد؛ زیرا معنی این سخن آن است که او غایتی خارج از خود دارد، بنابراین خدا فقط به ذات خودش علم دارد.<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۶۱.</ref> | بعد از افلاطون، [[ارسطو]] به بحث دربارهٔ علم الهی پرداخته است.<ref>حاجیها و دیگران، «علم پیشین الهی از دیدگاه حکمت صدرایی و سینوی و تطبیق آن با آیات و روایات»، ص۴۹.</ref> در نظر ارسطو، فعالیت خدا (مُحَرِّک نامتحرّک) به حکم آن که غیر مادی است، باید روحانی و عقلانی باشد؛ یعنی فعالیت خدا فکر است<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۶۱.</ref> امّا متعلق فکر او باید بهتر از همه متعلقات ممکن باشد و مستلزم تغییر نباشد.<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۶۱.</ref>در نظر او، خدا نمیتواند خارج از خود هیچ متعلقی برای فکر کردن داشته باشد؛ زیرا معنی این سخن آن است که او غایتی خارج از خود دارد، بنابراین خدا فقط به ذات خودش علم دارد.<ref>کاپلستون، تاریخ فلسفه، یونان و روم، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۳۶۱.</ref> |