مؤمن: تفاوت میان نسخهها
←در عرفان
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
==در عرفان== | ==در عرفان== | ||
از نظر عارفان مسلمان مؤمن کسی است که با معرفت شهودی (غیر عقلی) خود | از نظر عارفان مسلمان مؤمن کسی است که با معرفت شهودی (غیر عقلی) خود نور خداوند را در قلب خود حس کرده باشد.<ref>ابنعربی، فتوحات مکیه، بیتا، ج۳، ص۵۲۵.</ref> [[عین القضات همدانی]]، شرط ایمان را عمل به این علمِ شهودی و طاعت خداوند میداند.<ref>عین القضات همدانی، شرح کلمات باباطاهر عریان، ۱۴۲۸ق، ص۳۴.</ref> طبق دیدگاه عرفانی، انجام احکام دین باعث قرب مؤمن به خداوند<ref>مظفری، «قرب نوافل و فرائض و تطبیق آنها بر مقامات عرفانی»، ص۷.</ref> و در نهایت رسیدن به مقام فنای فیالله میشود.<ref>آملی، المقدمات من کتاب نص النصوص، ۱۳۵۲ش، ص۲۶۹.</ref> | ||
برخی عرفان اهل سنت، همچون [[ابنعربی]] معتقدند که ایمان به اسلام و حتی خداوند جزو شروط سلوک به سمت حقیقت نیست.<ref>ابنعربی، فتوحات مکیه، بیتا، ج۳، ص۲۱۸.</ref> در مقابل، برخی عارفان شیعه، بر اساس احادیث، مسلمان و شیعه بودن را از شرایط اساسی سلوکِ حقیقی میدانند.<ref>آملی، جامع الأسرار، ۱۴۲۶ق، ص۳۷؛ حسنزادۀ آملی، انسان کامل در نهجالبلاغه، ۱۳۷۲ش، ص۲۶۳.</ref> از نظر [[سید حیدر آملی]]، عارفان شیعه، همان شیعیان واقعی و مومنان مُمتحَن (امتحان شده) هستند که حامل سر اولیای الهیاند.<ref>آملی، جامع الأسرار، ۱۴۲۶ق، ص۳۷.</ref> او معتقد است که صوفيان و عارفان حقیقی مؤمنانی هستند که علوم خود را مستند به [[امیرالمؤمنین (لقب)|امير مؤمنان]] و خرقۀ خود را منسوب به او و فرزندان او مىدانند.<ref>آملی، جامع الأسرار، ۱۴۲۶ق، ص۴۰۱.</ref> | برخی عرفان اهل سنت، همچون [[ابنعربی]] معتقدند که ایمان به اسلام و حتی خداوند جزو شروط سلوک به سمت حقیقت نیست.<ref>ابنعربی، فتوحات مکیه، بیتا، ج۳، ص۲۱۸.</ref> در مقابل، برخی عارفان شیعه، بر اساس احادیث، مسلمان و شیعه بودن را از شرایط اساسی سلوکِ حقیقی میدانند.<ref>آملی، جامع الأسرار، ۱۴۲۶ق، ص۳۷؛ حسنزادۀ آملی، انسان کامل در نهجالبلاغه، ۱۳۷۲ش، ص۲۶۳.</ref> از نظر [[سید حیدر آملی]]، عارفان شیعه، همان شیعیان واقعی و مومنان مُمتحَن (امتحان شده) هستند که حامل سر اولیای الهیاند.<ref>آملی، جامع الأسرار، ۱۴۲۶ق، ص۳۷.</ref> او معتقد است که صوفيان و عارفان حقیقی مؤمنانی هستند که علوم خود را مستند به [[امیرالمؤمنین (لقب)|امير مؤمنان]] و خرقۀ خود را منسوب به او و فرزندان او مىدانند.<ref>آملی، جامع الأسرار، ۱۴۲۶ق، ص۴۰۱.</ref> |