نامه امام علی(ع) به عثمان بن حنیف: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
عثمان بن حنیف کارگزار امام علی(ع) در [[بصره]] بود. این نامه پس از اطلاع امام علی(ع) از رفتن عثمان به مهمانىای در بصره که او را دعوت کرده بودند، نوشته شد. در این نامه از رفتن عثمان به مهمانیای که تهیدستان به آن دعوت نمیشوند و مختص ثروتمندان است، انتقاد شده است.<ref>نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، دارالکتب البنانی، نامه ۴۵، ص۴۱۶.</ref> میزبان عثمان بن حنیف در تعبیر امام (رَجُلاً مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ) مردی از جوانان بصره است فِتیه میتواند هم به معنای جوان باشد و هم به معنای شخصی که اهل [[سخاوت]] است. <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۱۶، ص۲۰۶. | عثمان بن حنیف کارگزار امام علی(ع) در [[بصره]] بود. این نامه پس از اطلاع امام علی(ع) از رفتن عثمان به مهمانىای در بصره که او را دعوت کرده بودند، نوشته شد. در این نامه از رفتن عثمان به مهمانیای که تهیدستان به آن دعوت نمیشوند و مختص ثروتمندان است، انتقاد شده است.<ref>نهج البلاغه، تحقیق صبحی صالح، دارالکتب البنانی، نامه ۴۵، ص۴۱۶.</ref> میزبان عثمان بن حنیف در تعبیر امام (رَجُلاً مِنْ فِتْيَةِ أَهْلِ اَلْبَصْرَةِ) مردی از جوانان بصره است فِتیه میتواند هم به معنای جوان باشد و هم به معنای شخصی که اهل [[سخاوت]] است. <ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۱۶، ص۲۰۶. | ||
</ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]] فتیه را به معنی مُتَمَکِّن( توانگر، ثروتمند) و ولیمه را مهمانی ترجمه کرده است. <ref>مکارم شیرازی، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ۱۳۸۴ش،ص۶۵۱.</ref> | </ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]] فتیه را به معنی مُتَمَکِّن( توانگر، ثروتمند) و ولیمه را مهمانی ترجمه کرده است. <ref>مکارم شیرازی، نهج البلاغه با ترجمه فارسی روان، ۱۳۸۴ش،ص۶۵۱.</ref>{{یاد|[[محمدباقر محمودی|محمودی]] نویسنده نهج السعاده فی مستدرک نهج البلاغه میزبان عثمان حنیف را به عنوان بعض المترفين من أهل البصرة معرفی کرده است. نهج السعاده، ج۴، ص۳۲. }} | ||
در فرازی از این نامه حضرت اشارهای به [[فدک]] کرده و این که تنها دارایی [[اهلبیت(ع)|اهلبیت]] از دنیا همان بود ولی برخی بخیلانه آن را از دستشان بیرون کشیدند و آنان هم سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند تا فردای [[قیامت]] خداوند میانشان داوری کند. | در فرازی از این نامه حضرت اشارهای به [[فدک]] کرده و این که تنها دارایی [[اهلبیت(ع)|اهلبیت]] از دنیا همان بود ولی برخی بخیلانه آن را از دستشان بیرون کشیدند و آنان هم سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند تا فردای [[قیامت]] خداوند میانشان داوری کند. | ||
در این نامه به سادهزیستی رهبران و کارگزاران حکومت اسلامی تأکید شده است چراکه امام جامعه باید در سختیهای و تلخیهای مردم شریک و الگوی آنان باشد. همچنین امام علی(ع) از کارگزارانش خواسته است که چون به روش او که دو جامه كهنه و دو قرص نان [[قناعت]] میکرد، نمیتوانند زندگی کنند لااقل با رعایت [[تقوا]]، كوشش در [[عبادت]]، پاكدامنی و درستی او را یاری کنند. | در این نامه به سادهزیستی رهبران و کارگزاران حکومت اسلامی تأکید شده است چراکه امام جامعه باید در سختیهای و تلخیهای مردم شریک و الگوی آنان باشد. همچنین امام علی(ع) از کارگزارانش خواسته است که چون به روش او که دو جامه كهنه و دو قرص نان [[قناعت]] میکرد، نمیتوانند زندگی کنند لااقل با رعایت [[تقوا]]، كوشش در [[عبادت]]، پاكدامنی و درستی او را یاری کنند. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
|به خدا قسم من از دنیای شما طلایی نیندوخته، و از غنائم فراوان آن ذخیرهای برنداشته، و عوض این جامه كهنهام جامه كهنه دیگری آماده نكردهام | |به خدا قسم من از دنیای شما طلایی نیندوخته، و از غنائم فراوان آن ذخیرهای برنداشته، و عوض این جامه كهنهام جامه كهنه دیگری آماده نكردهام | ||
|بَلَی كَانَتْ فِی أَیدِینَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَیهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللهُ | |بَلَی كَانَتْ فِی أَیدِینَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَیهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللهُ | ||
|آری از آنچه آسمان بر آن سایه انداخته، فقط فدک در دست ما بود، كه گروهی از اینكه در دست ما باشد بر آن بخل ورزیدند، و ما هم به سخاوت از آن دست برداشتیم، و خداوند نیكوترین حاكم است. | |آری از آنچه آسمان بر آن سایه انداخته، فقط فدک در دست ما بود، كه گروهی از اینكه در دست ما باشد بر آن بخل ورزیدند، و ما هم به [[سخاوت]] از آن دست برداشتیم، و خداوند نیكوترین حاكم است. | ||
|وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَیرِ فَدَكٍ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِی غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِی ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِیبُ أَخْبَارُهَا وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِیدَ فِی فُسْحَتِهَا وَ أَوْسَعَتْ یدَا حَافِرِهَا لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاكِمُ | |وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَیرِ فَدَكٍ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِی غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِی ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِیبُ أَخْبَارُهَا وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِیدَ فِی فُسْحَتِهَا وَ أَوْسَعَتْ یدَا حَافِرِهَا لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَ الْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاكِمُ | ||
|مرا با فدك و غیر فدك چه كار كه در فردا جای شخص در گور است، كه آثار آدمی در تاریكی آن از بین میرود، و اخبارش پنهان میگردد، گودالی كه اگر به گشادگی آن بیفزایند، و دستهای گور كَن به وسیع كردن آن اقدام نماید باز هم سنگ و كلوخ زمین آن را به هم فشارد، و خاك روی هم انباشته رخنههایش را ببندد | |مرا با فدك و غیر فدك چه كار كه در فردا جای شخص در گور است، كه آثار آدمی در تاریكی آن از بین میرود، و اخبارش پنهان میگردد، گودالی كه اگر به گشادگی آن بیفزایند، و دستهای گور كَن به وسیع كردن آن اقدام نماید باز هم سنگ و كلوخ زمین آن را به هم فشارد، و خاك روی هم انباشته رخنههایش را ببندد | ||
|وَ إِنَّمَا هِی نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَی لِتَأْتِی آمِنَةً یوْمَ الْخَوْفِ الْأَكْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَی جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَیتُ الطَّرِیقَ إِلَی مُصَفَّی هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَیهَاتَ أَنْ یغْلِبَنِی هَوَای وَ یقُودَنِی جَشَعِی إِلَی تَخَیرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْیمَامَةِ مَنْ لاطَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ وَ لاعَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ | |وَ إِنَّمَا هِی نَفْسِی أَرُوضُهَا بِالتَّقْوَی لِتَأْتِی آمِنَةً یوْمَ الْخَوْفِ الْأَكْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَی جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَیتُ الطَّرِیقَ إِلَی مُصَفَّی هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَ لَكِنْ هَیهَاتَ أَنْ یغْلِبَنِی هَوَای وَ یقُودَنِی جَشَعِی إِلَی تَخَیرِ الْأَطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أَوْ الْیمَامَةِ مَنْ لاطَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ وَ لاعَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ | ||
|این است نفس من كه آن را به پرهیزكاری ریاضت میدهم تا با امنیت وارد روز خوف اكبر گردد، و در اطراف لغزشگاه ثابت بماند. اگر میخواستم هر آینه میتوانستم به عسل مصفّا، و مغز این گندم، و بافتههای ابریشم راه برم، اما چه بعید است كه هوای نفسم بر من غلبه كند، و حرصم مرا به انتخاب غذاهای لذیذ وادار نماید در حالیكه شاید در حجاز یا یمامه كسی زندگی | |این است نفس من كه آن را به پرهیزكاری ریاضت میدهم تا با امنیت وارد روز خوف اكبر گردد، و در اطراف لغزشگاه ثابت بماند. اگر میخواستم هر آینه میتوانستم به عسل مصفّا، و مغز این گندم، و بافتههای ابریشم راه برم، اما چه بعید است كه هوای نفسم بر من غلبه كند، و حرصم مرا به انتخاب غذاهای لذیذ وادار نماید در حالیكه شاید در [[حجاز]] یا یمامه كسی زندگی کند که برای او امیدی به یک قرص نان نیست، و سیری شکم را به یاد نداشته باشد، | ||
|أَوْ أَبِیتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَی وَ أَكْبَادٌ حَرَّی أَوْ أَكُونَ كَمَا قَالَ الْقَائِلُ: | |أَوْ أَبِیتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَی وَ أَكْبَادٌ حَرَّی أَوْ أَكُونَ كَمَا قَالَ الْقَائِلُ: | ||