پرش به محتوا

رحلت پیامبر(ص): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۷: خط ۵۷:


==پیامبر و مسئله جانشینی==
==پیامبر و مسئله جانشینی==
حق جانشینی پیامبر و به دست‌گرفتن زمام امور امت پس از درگذشت یکی از مهم‌ترین مسائل و عامل اصلی تفرقه بین مسلمانان بوده است.<ref>مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۱۳.</ref> بر همین اساس رخدادهای پیش از درگذشت پیامبر اسلام و اندکی پس از آن را از حساس‌ترین وقایع و آکنده از سیاست پنهان‌کاری و پیچیدگی توصیف کرده‌اند.<ref>غلامی، پس از غروب، ۱۳۸۸ش، ص۲۱.</ref> پیچیدگی و پنهان‌کاری در آن روزها را از دو طرف دانسته‌اند یکی از سوی پیامبر اسلام(ص) و دیگری از سوی برخی صحابه.<ref>غلامی، پس از غروب، ۱۳۸۸ش، ص۲۱-۲۲.</ref>
حق جانشینی پیامبر و به دست‌گرفتن زمام امور امت پس از درگذشت او یکی از مهم‌ترین مسائل و عامل اصلی تفرقه بین مسلمانان بوده است.<ref>مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۱۳.</ref> بر همین اساس رخدادهای پیش از درگذشت پیامبر اسلام و اندکی پس از آن، از حساس‌ترین وقایع و آکنده از سیاست پنهان‌کاری و پیچیدگی توصیف شده است.<ref>غلامی، پس از غروب، ۱۳۸۸ش، ص۲۱.</ref> بر اساس تحلیل منابع شیعه، پیامبر برای تثبیت جانشینی علی پس از [[واقعه غدیر|اعلام در غدیر]]، تلاش کرد مخالفان بالقوه خلافت علی را با عضویت در [[سپاه اسامه]] از مدینه دور کند،<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۰.</ref> و [[ماجرای دوات و قلم|وصیت‌نامه‌ای]] درباره بعد از خودش بنویسد،<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۹، حدیث ۴۴۳۲.</ref> چندین بار بر حدیث ثقلین تأکید کرد<ref>شیخ مفید، الأمالی‏، ۱۴۱۳ق، ص۱۳۵؛ ابن‌حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۳۸ و ۴۴۰.</ref> وصی پس از خود را معرفی نمود،<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۵؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۲۲۴؛ ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۳۵۹.</ref> و مانع اقامه جماعت توسط ابوبکر شد.{{مدرک}}<ref>جعفریان، سیره رسول‌ خدا، ۱۳۸۳ش، ص۶۷۹.</ref>
 
بنابر گزارش منابع تاریخی پیامبر در آخرین سفر حج خود و نیز پس از بازگشت به مدینه چند بار از نزدیک‌شدن زمان مرگ خود خبر داده بود.<ref>غلامی، پس از غروب، ۱۳۸۸ش، ص۵۸.</ref>بر اساس تحلیل منابع شیعی پیامبر برای تثبیت جانشینی علی پس از [[واقعه غدیر|اعلام در غدیر]]، تلاش کرد مخالفان بالقوه خلافت علی را با عضویت در سپاه اسامه از مدینه دور کند، و وصیت‌نامه‌ای درباره بعد از خودش بنویسد، چندین بار بر حدیث ثقلین تأکید کرد و مانع اقامه جماعت توسط ابوبکر شد.
===آماده‌سازی سپاه اسامه===
{{اصلی|سپاه اسامه}}
آماده‌سازی سپاه اُسامه از رویدادهای مهم روزهای پایان عمر پیامبر قلمداد شده است. به گزارش منابع، پیامبر(ص) پس از بازگشت از [[حجة الوداع|حَجّة الوداع]] به [[مدینه]]، دستور داد سپاهی به فرماندهی [[اسامة بن زید]] برای جنگ با امپراطوری روم آماده شود<ref>برای نمونه رجوع کنید: واقدی، المغازی للواقدی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۱۱۷؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۱۱۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۰.</ref> و بزرگان [[انصار]] و [[مهاجرین|مهاجر]] را هم مأمور به حضور در این سپاه کرد.<ref>واقدی، المغازی للواقدی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۱۱۷.</ref> به گفته شیخ مفید اعزام این سپاه در واپسین روزهای زندگی پیامبر(ص) می‌توانست اهداف دیگری همچون خالی‌شدن مدینه از اصحابی که به خلافت طمع داشتند نیز داشته باشد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۰.</ref> ولی عده‌ای به بهانه سن کم اسامه<ref>ابن‌هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۲، ص۶۵۰.</ref> به مخالفت و اعتراض برخاستند.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۷۴؛ واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۱۱۸؛ طبری، تاریخ الطبری، ۱۳۸۷ق، ج۳، ص۱۸۶.</ref> [[شیخ مفید]] به سرپیچی برخی مثل [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر بن ابوقحافه]] و [[عمر بن خطاب]]  و توبیخ آنان از سوی پیامبر(ص) اشاره کرده است.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۳.</ref> نهایتاً علی‌رغم تاکید پیامبر، این سپاه تا بعد از رحلت ایشان به سوی شام حرکت نکرد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۷۴.</ref>
 
===تلاش برای نگارش وصیت‌نامه===
{{اصلی|ماجرای دوات و قلم}}
مطابق نقل [[صحیح البخاری (کتاب)|صحیح بخاری]] از مهم‌ترین کتاب‌های [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]]، در آخرین روزهای حیات رسول خدا(ص)، در حالی که جمعی از [[صحابه]] به [[عیادت بیمار|عیادت]] ایشان رفته بودند فرمود: قلم و کاغذی بیاورید تا چیزی برای شما بنویسم که به برکت آن هرگز گمراه نشوید. یکی  از حاضران گفت: بیماری بر پیامبر(ص) غلبه کرده و هذیان می‌گوید و ما [[قرآن]] را داریم و آن برای ما کافی است.<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۹، حدیث ۴۴۳۲.</ref> در میان حاضران غوغا و اختلاف افتاد؛ بعضی می‌گفتند: بیاورید تا حضرت بنویسد و بعضی غیر از آن را می‌گفتند، رسول خدا(ص) فرمود: برخیزید و از نزد من بروید.<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۹، حدیث ۴۴۳۲.</ref><br>
در [[صحیح مسلم (کتاب)|صحیح مسلم]] از دیگر منابع روایی اهل‌سنت، فردی که با سخن پیامبر مخالفت کرد [[عمر بن خطاب]] معرفی شده است.<ref>مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص ۱۲۵۹، حدیث ۱۶۳۷.</ref> در این دو کتاب آمده است که [[عبدالله بن عباس|ابن عباس]] پیوسته بر این ماجرا افسوس می‌خورد و آن را مصیبتی بزرگ می‌شمرد.<ref>بخاری، صحیح البخاری، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۹، حدیث ۴۴۳۲؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، داراحیاء التراث العربی، ج۳، ص ۱۲۵۹، حدیث ۱۶۳۷.</ref>
 
===بازگویی حدیث ثقلین===
{{اصلی|حدیث ثقلین}}
[[شیخ مفید]] در [[الامالی (شیخ مفید)|کتاب اَمالی]] نقل کرده که پیامبر در ایام بیماری با سختیِ زیاد خود را به [[منبر]] در [[مسجدالنبی|مسجد]] رساند و در آخرین خطبهٔ قبل از رحلتش فرمود: « إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْن... ‏» من میان شما دو چیز گرانبها می‌گذارم ... یکی [[قرآن]] و دیگری [[اهل‌بیت(ع)|اهل‌بیتم]] است.<ref>شیخ مفید، الأمالی‏، ۱۴۱۳ق، ص۱۳۵.</ref> ابن‌حجر هیثمی از عالمان اهل‌سنت، این حدیث را به شکلی دیگر نقل نموده و می‌گوید: پیامبر در یکی از روزهای بیماری خود در حالی که اطراف بسترش را یارانش گرفته بودند، رو به آن‌ها نمود و فرمود: مردم! ... آگاه باشید، در میان شما کتاب خدا و عترت و اهل‌بیت خود را ترک می‌گویم.<ref>ابن‌حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۳۸ و ۴۴۰.</ref><br>
این حدیث را که به حدیث ثقلین مشهور است،<ref>نفیسی، «ثقلین، حدیث»، ص۱۰۰.</ref> در موارد متعددی از پیامبر(ص) نقل نموده‌اند.<ref>مکارم شیرازی، پیام قرآن،۱۳۸۶ش، ج۹، ص۶۲، ۷۷؛ شرف‌الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۷۰.</ref> [[سید عبدالحسین شرف‌الدین]] پنج جا را برای بیان این حدیث نام برده است: روز عرفه، [[غدیر خم]]، هنگام بازگشت از [[طائف]]، در مدینه بر بالای منبر و در حجره پیامبر هنگام بیماری.<ref>شرف‌الدین، المراجعات، ۱۴۲۶ق، ص۷۰.</ref>
 
===تعیین وصیّ===
در [[الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد (کتاب)|کتاب إرشاد]] پس از نقل [[ماجرای دوات و قلم]] آمده است، وقتی [[صحابه|اصحاب]] از خانه پیامبر خارج شدند، آن حضرت در بستر بیماری، در حضور نزدیکانش رو به [[امام علی علیه‌السلام|امیر مؤمنان(ع)]] کرد و فرمود: ای برادر! آیا وصیت مرا می‌پذیری و وعده‌هایم را وفا کرده و دَینم را ادا می‌کنی؟ علی پذیرفت. پیامبر او را به بغل گرفت و انگشتر، شمشیر و زره خویش را به وی داد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۵.</ref><br>فردای آن روز در حالی که بیماری پیامبر(ص) شدت گرفته بود، به همسرانش فرمود: برادر و یار مرا پیش من آرید. [[عایشه]] گفت: [[ابوبکر بن ابی‌قحافه|ابوبکر]] را نزدش آورید. او آمد، ولی باز پیامبر جمله را تکرار کرد. [[حفصه دختر عمر بن خطاب|حفصه]] گفت: [[عمر بن خطاب|عمر]] را نزدش بیاورید. عمر آمد، ولی پیامبر دوباره برادر و یار خویش را طلب نمود. [[ام‌سلمه (همسر پیامبر)|ام‌سلمه]] گفت: علی را می‌طلبد، به او بگویید بیاید. علی(ع) آمد و مدتی با هم در گوشی صحبت کردند. وقتی از علی پرسیدند، پیامبر(ص) چه گفت؟ در پاسخ فرمود: به من هزار بابِ علم که از هر بابی هزار باب دیگر منشعب شده بود، آموخت و چیزهایی را به من وصیت کرد که انجام خواهم داد.<ref>شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۱۸۵.</ref> ذهبی و ابن‌کثیر از تاریخ‌نگاران اهل‌سنت نیز این گزارش را با تفاوت‌هایی، نقل کرده‌اند.<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ۱۴۱۳ق، ج۱۱، ص۲۲۴؛ ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۳۵۹.</ref>
===نماز خواندن ابوبکر===
در یکی از روزهای بیماری پیامبر، به علت شدت گرفتن بیماری، ایشان در نماز جماعت حاضر نشد، و ابوبکر شروع به اقامه جماعت کرد. ولی پیامبر خود از حجره‌اش بیرون آمد و نماز را خواند. رسول جعفریان این نماز را بدون اجازه پیامبر توصیف کرده است.<ref>جعفریان، سیره رسول‌ خدا، ۱۳۸۳ش، ص۶۷۹.</ref> برخی از منابع اهل سنت بر اساس روایاتی این نماز را به توصیه رسول خدا دانسته‌اند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۶؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، بی‌تا، ج۳، ص۱۹۶-۱۹۷.</ref> و گروهی از ایشان این نماز را نشانه‌ای از رضایت پیامبر بر جانشینی ابوبکر قلمداد کرده‌اند.<ref>مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۳۸.</ref> ولی شیعیان دخالت و ممانعت پیامبر از این نماز را نشانه‌ای روشن بر عدم رضایت پیامبر از این کار دانسته‌اند.
 
در همین روزها نقل دیگری است که عمر بن خطاب نیز به جای پیامبر نماز جماعت اقامه کرده است.<ref>ابن حنبل، مسند احمد، ۱۴۲۱ق، ج۳۱، ص۲۰۳.</ref> و بنابر تحلیل مادلونگ از آنجا که اقامه نماز جماعت از نظر پیامبر  دلیلی برای خلافت نبود<ref>مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴.</ref> از اقامه جماعت کسی ممانعت نمی‌کرد ولی عایشه چون گمان می‌کرد که برپاکردن جماعت به جای پیامبر می‌تواند نشانه خلافت بعدی باشد حدیثی ساخت که بگوید پیامبر به نمازخواندن عمر راضی نبوده است.<ref>مادلونگ، جانشینی حضرت محمد(ص)، ۱۳۷۷ش، ص۴۵.</ref>


==صحابه و مسئله جانشینی==
==صحابه و مسئله جانشینی==
۳۸۶

ویرایش