قثم بن عباس
قُثَم بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمَناف بن قُصَی، صحابی، پسر عموی پیامبر اسلام و از شیعیان حضرت علی(ع).
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | قُثَم بن عباس بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمَناف بن قُصَی |
کنیه | ابوجعفر |
خویشاوندان | پسر عموی پیامبر اسلام |
شهادت | ۵۷ق؛ سمرقند یا مرو |
نحوه شهادت | گفته شده در جنگ به شهادت رسیده |
مشخصات دینی | |
حضور در جنگها | شرکت در فتح سمرقند و بخارا |
دیگر فعالیتها | والی مکه و طائف و رئیس الحاج از طرف امام علی (ع) |
وی پس از ابوقتاده انصاری، مدتی از جانب حضرت علی(ع)، والی مکه و طائف بود. در سال ۳۸ق، امام مسئولیت برگزاری حج را بر عهدۀ او گذاشت. در سال ۵۶ ق، وی به همراه سعید بن عثمان بن عفان به خراسان رفت و در ماوراءالنهر به جهاد پرداخت و در فتح بخارا و سمرقند شرکت کرد. وی بعد از فتح سمرقند، برای آموزش و ترویج احکام اسلام در آن شهر ماند و در آنجا از دنیا رفت و در قبرستان بنوناحیۀ سمرقند، نزدیک دروازۀ آهنین، به خاک سپرده شد.
محتویات
نام، نسب و ولادت
قثم فرزند عباس، عموی پیامبر(ص) و از سران قریش بود و با کنیهی ابوجعفر شناخته میشد.[۱]
مادر قثم، لبابه کبری، دختر حارث بن حَزْن هلالی و خواهر میمونه، همسر رسول اکرم، بود و امّالفضل لقب داشت. او نخستین بانو پس از حضرت خدیجه(س) بود که در مکه مسلمان شد و همیشه نزد پیامبراکرم محترم بود. امّ الفضل در دوران شیرخوارگی قُثم، افتخار شیر دادن به امام حسن یا امام حسین علیهم االسلام را نیز داشت و از اینرو قثم، برادر رضاعی آنان به شمار میرفت.[۲]
ولادت
قثم در مکه به دنیا آمد.[۳] تاریخ دقیق تولد وی معلوم نیست،اما با توجه به تاریخ تولد امام حسن و امام حسین (سال دوم و سوم)، احتمالاً در اوایل هجرت پیامبراکرم به دنیا آمده است.
در عصر پیامبر(ص)
صدر اسلام را در آغاز طفولیتش درک نموده و هنگام وفات پیامبر هشت سال یا بیشتر داشته است.[۴] رسول خدا قثم را دوست داشت و او شبیه پیامبر(ص) بود[۵]
عبدالله بن جعفر نقل میکند که من و عبیدالله و قثم، دو فرزند عباس مشغول بازی بودیم که پیامبر آمد. پیامبر فرمود: این کودک را به دست من دهید و منظورش قثم بود. قثم را بلند کرده و بر پشت خود سوار کرد و بعد به آغوش کشید و برایش دعا کرد.[۶]
قثم از جمله کسانی بود که بعد از رحلت پیامبر، در مراسم غسل دادن حضرت، حضور یافت و آخرین کسی بود که از قبر پیامبر(ص) بیرون آمد و با پیکر او وداع کرد.[۷]
مصاحبت با پیامبر(ص)
با آنکه برخی قثم را صحابی به شمار نیاورده و گفتهاند از پیامبراکرم روایت نکرده است،[۸] برخی او را در شمار صحابۀ صاحب روایت یاد کردهاند. قثم از ابواسحاق سبیعی روایت کرده است.[۹]
در عصر حضرت علی(ع)
براساس روایتی که از قثم نقل شده، وی علی(ع) را نخستین کسی دانسته است که اسلام آورد و از همه بیشتر با پیامبراکرم(ص) همراه و ملازم بود و به این دلیل قثم میگفت علی در میراث بردن (یا منزلتش نسبت به پیامبر) از پدرش، عباس بن عبدالمطلب، سزاوارتر بود.[۱۰] وی یکی از شخصیتهای مهم صدراسلام است که از حریم امامت و ولایت دفاع نمود.
والی مکه و طائف
قثم، پس از ابوقتاده انصاری، مدتی از جانب علی علیهالسلام والی مکه و طائف بود و از سال ۳۶ تا هنگامی که آن حضرت به شهادت رسید، همچنان حاکم آنجا بود. اما به روایتی، او فرماندار مدینه شد.[۱۱] در طول دوران فرمانداریش، حضرت با نامههایی او را از دسیسههای معاویه آگاه میساخت.[۱۲]
مسئول برگزاری حج
در سال ۳۸ق، امام در نامهای، مسئولیت برگزاری حج را بر عهدۀ او گذاشت.[۱۳] با دقت در متن این نامه، میتوان به صداقت و مدیریت و عدالت قثم بن عباس پی برد، تا آنجا که امام، ضمن توصیههایی دربارۀ رفتار شایسته با مردم، به وی اجازۀ فتوا و تصرف در بیت المال داده است.[۱۴]
دسیسه معاویه
در سال ۳۹، که قثم فرماندار مکه بود، معاویه، یزید بن شجره رهاوی را برای ادای مراسم حج و گرفتن بیعت به مکه فرستاد و به او فرمان داد که والی مکه و امیرالحاج علی(ع) (عبیدالله بن عباس و به قولی قثمبن عباس) را برکنار کند، اما امام از این توطئۀ معاویه آگاه شد و سپاهی به فرماندهی مَعقل بن قَیس به سرزمین حجاز روانه کرد. قُثم مردم مکه را به مقابله با یزید بن شجره فرا خواند، اما کسی وی را یاری نکرد و او، برای حفظ بیت المال و جان خویش، تصمیم به ترک مکه گرفت تا اینکه سپاه امام علی(ع) برسد، اما با نظر ابوسعید خدری، صحابی پیامبر، در شهر ماند و به اتفاق مردم و بزرگان مکه شَیبةبن عثمان عبدری را به عنوان امیرالحاج انتخاب کرد و او همراه مردم در سال ۳۹ مراسم حج را به پایان رساند. معقل بن قیس نیز بعد از پایان مراسم حج، نزدیک مکه رسید و همراه سپاه اسلام به تعقیب یزید بن شجره پرداخت و چند نفر از سپاه او را دستگیر کرد و به کوفه برد.[۱۵]
فتح سمرقند
در سال ۵۶، سعید بن عثمان بن عفان از سوی معاویه والی خراسان شد[۱۶] و قثم نیز به همراه وی به خراسان رفت و در ماوراءالنهر به جهاد پرداخت و در فتح بخارا و سمرقند شرکت جست.[۱۷] قثم بن عباس، بعد از فتح سمرقند، برای تعلیم و ترویج احکام اسلام در آن شهر ماند[۱۸] و افزون بر این، خدمات اجتماعی شایانی به مردم آن دیار کرد. وی مصلایی بزرگ در بیرون شهر بر دروازۀ شیخ زاده بنیان نهاد و نیز به دستور او جوی آبی ساختند که با آن محلههای اطراف سبز و آباد شد.[۱۹] قثم نیکوکار و سخاوتمند بود و او را به فضل و پارسایی ستودهاند. گفته شده است چون سعیدبن عثمان خواست به او هزار سهم دهد، قثم گفت همچون دیگر مسلمانان به یک سهم برای خود و سهمی (یا دو سهم) برای اسبش بسنده میکند.[۲۰]
درگذشت
قثمبن عباس در سال ۵۷[۲۱] در سمرقند یا در جایی به نام شیرین کینت به مرگ طبیعی درگذشت[۲۲] برخی محل مرگ او را مرو دانستهاند،[۲۳] که درست نیست.[۲۴] بنا بر قولی، وی همراه سعیدبن عثمان در جنگ سمرقند شرکت جسته بود و در آنجا به شهادت رسید.[۲۵] مردم محلی درباره درگذشت قثم بنعباس میگویند که قثم ابن عباس پس از آنکه سرش را از بدنش جدا کردند، سرش را در میان دستهایش گرفت و درون چاهی از دید مردم پنهان شد به همین دلیل آرامگاهش را آرامگاه شاه زنده میگویند.[۲۶]
آرامگاه
جسد قثم را در قبرستان بنوناحیۀ سمرقند، نزدیک دروازۀ آهنین، به خاک سپردند.[۲۷] مزار قثم کنار چشمۀ آبی در چند کیلومتری جنوبشرقی سمرقند قرار داشته است و آن چشمه را بدان سبب، آب مشهد یا چشمۀ مشهد خواندهاند.[۲۸] در زمان سلطان سنجر سلجوقی (ﺣﻜ :۴۹۰ـ۵۵۲)، کنار قبر او مدرسهای بنا کردند که قثمیه نام گرفت.[۲۹] قبر او در سمرقند از دیرباز معروف و زیارتگاه بوده است. گروهی از علما و رجال و بزرگان در جوار او به خاک سپرده شدهاند و اکنون آن مزار به نام شاه زنده معروف است.[۳۰] ابن بطوطه (متوفی ۷۷۹)، در سفر خود به سمرقند، مقبرۀ قثم را زیارت، و بنای آن را به تفصیل وصف کرده و تاریخ آن را پیش از عهد مغول دانسته است.[۳۱] در ۷۳۵، در زمان ایلخان ابوسعید بهادر، عمارت مزین شد و بنای مسجد شاه زنده به پایان رسید. در زمان تیمور گورکانی (ﺣک:۸۰۷ـ۷۷۱ق) برخی خاندان وی در شاه زنده دفن شده و بناهایی بر آن افزوده شد.[۳۲]
نسل قثم
بنا بر منابع نسبشناسی، از قثم بن عباس فرزند و نسلی باقینماند.[۳۳] با این حال، در برخی منابع، از پسری از او، به نام خالد، یاد شده است.[۳۴]
پانویس
- ↑ نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ص۶۷۷
- ↑ ابنسعد، طبقات الکبری، ج۷، ص۳۶۷، ج۸، ص۲۷۷ـ۲۷۹؛ابناثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۲، ص۱۱، ج۴، ص۳۹۲؛ بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج۴، ص۸۵؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۸۱۱
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۷
- ↑ ر.ک: ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۴۲۰
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ج ۴، ص۶؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۱۷؛ ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیاتالمشاهیر و الاعلام، حوادث ۴۱ـ۶۰ ھ، ص۲۸۷ـ۲۸۸
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۳۰۴.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۶۶۲، ۶۶۴؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۲،ص۳۰۴؛ بلاذری، ج۲، ص۲۴۵، ۲۵۵
- ↑ ر.ک: به ابنحجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۴۲۰
- ↑ ر.ک: ابنعبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۳۰۴؛ نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ص۶۷۹ـ۶۸۰؛ ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیاتالمشاهیر و الاعلام، حوادث ۴۱ـ۶۰ھ، ص۲۸۸؛ ابنحجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۵، ص۴۲۱
- ↑ ابن ابیشیبه، المصنف، ج۸، ص۳۴۸؛ نسائی، السنن الکبری، ج۵، ص۱۳۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۲۵؛ ابناثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۳۹۲
- ↑ طبری، تاریخ، ج۴، ص۴۵۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۳۰۴؛ ابن¬اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج۴، ص۳۹۳
- ↑ ر.ک: به ثقفی، الغارات، ج۲، ص۵۰۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۶، ص۱۳۸ـ۱۳۹
- ↑ طبری، تاریخ، ج۵، ص۱۳۲؛ قس یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۳، که گفته است او در سال ۳۷ق امیرالحاج بود
- ↑ ر.ک: نهجالبلاغه، ج۳، ص۱۲۷ـ۱۲۸، نامۀ ۶۷؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، ج۱۸، ص۳۰
- ↑ خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط، ص ۱۱۹ـ۱۲۰؛ بلاذری، ج۳، ص۲۱۹ـ۲۲۱، ج۴، ص۸۵ ـ ۸۶؛ ابناعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج۴، ۲۲۰ـ۲۲۴؛ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۷۷
- ↑ طبری، تاریخ، ج۵، ص۳۰۴ـ۳۰۵؛ قس نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ص۶۷۸
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳۷؛ ابنحبان، مشاهیر علماءالامصار، ص۲۸؛ ذهبی، سیر اعلامالنبلاء، ج ۳، ص۴۴۱ـ۴۴۲
- ↑ ابوطاهر سمرقندی، سمریه، ص۱۸
- ↑ محمد سمرقندی، ص۲۹، ۵۱
- ↑ ابنسعد، طبقات الکبری، ج۷، ص۳۶۷؛ بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج۴، ص۸۶؛همو، فتوحالبلدان، ص۴۱۲؛ نیزرجوع کنید به ابنعبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۱۳۰۴ـ۱۳۰۵
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیاتالمشاهیر و الاعلام، حوادث، ۴۱ـ۶۰ ھ، ص۱۶۲؛ ابنحجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۲۴
- ↑ ابنسعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۶، ج۷، ص۳۶۷؛ حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، ص۷۱؛ ابوطاهر سمرقندی، سمریه، ص۱۸
- ↑ ر.ک: به یعقوبی، البلدان، ص۲۹۸؛ ابنفقیه، ص۶۱۵؛ نرشخی، تاریخ بخارا، ص۵۶؛ نسفی، ص۶۷۷
- ↑ ابنحجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۸، ص۳۲۴.
- ↑ مصعببن عبدالله، کتاب نسب قریش، ص۲۷؛ ابنحبیب، کتابالمحبّر، ص۱۰۷، ۴۵۵؛ بلاذری، فتوحالبلدان، ص۴۱۲
- ↑ سایت علاءالدین، «آرامگاه شاه زنده در سمرقند، ازبکستان»
- ↑ ابوطاهر سمرقندی، سمریه، ص۱۸.
- ↑ ابوطاهر سمرقندی، سمریه، ص۱۰ـ۱۱
- ↑ ابوطاهر سمرقندی، سمریه، ص۱۸ـ۱۹
- ↑ نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، ص۶۷۷؛ هروی، الاشارات الی معرفة الزیارات، ص۸۴؛ عطاردی، الغارات و شرح اعلام آن، ص۵۳۳
- ↑ ر.ک: ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، به ج۳، ص۳۷.
- ↑ ر.ک: به ابوطاهر سمرقندی، سمریه، ص۱۹؛ نرشخی، تاریخ بخارا، حواشی و تعلیقات، ص۲۴۲ـ۲۴۳
- ↑ ر.ک: ابنسعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۶؛ مصعببن عبدالله، کتاب نسب قریش، ص۲۷؛ بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، ج۴، ص۸۶؛ ابنحزم، جمهرة انسابالعرب، ص۱۸
- ↑ ر.ک: به مزی، تهذیبالکمال، ج۸، ص۱۵۲؛ ابنحجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۹۷
منابع
- ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۷ـ۱۳۸۴.
- عبدالله ابن ابیشیبه، المصنف، چاپ سعید لحام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
- همو، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا، محمد احمد عاشور و محمود عبدالوهاب فاید، قاهره ۱۳۹۰ـ۱۳۹۳/۱۹۷۰ـ۱۹۷۳.
- احمد ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
- ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، رباط ۱۴۱۷.
- محمد ابنحبّان، مشاهیر علماءالامصار، چاپ مرزوق علی ابراهیم، بیروت۱۴۱۱/۱۹۹۱.
- محمد ابنحبیب، کتابالمحبّر، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱.
- ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- همو، تهذیب التهذیب، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
- علی ابنحزم، جمهرة انسابالعرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳
- ابنسعد، طبقات الکبری، (بیروت).
- یوسف ابنعبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- عبدالملک ابنهشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، بیتا.
- ابوطاهر سمرقندی، سمریه، چاپ سعید نفیسی و ایرج افشار، تهران ۱۳۳۱.
- محمدبن عبدالجلیل سمرقندی، قندیه، ضمن قندیه و سمریه، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۶۷.
- امام علیبن ابیطالب، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ محمد عبده، بیروت، بیتا، افست قم ۱۴۱۲/۱۳۷۰.
- احمدبن یحیی بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت ۱۴۱۷
- همو، فتوحالبلدان، چاپ دخویه، فرانکفورت ۱۴۱۳.
- ابراهیمبن محمد ثقفی، الغارات، چاپ جلالالدین محدث، تهران ۱۳۵۳.
- حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۷۵.
- همو، المستدرک علی الصحیحین، چاپ یوسف عبدالرحمان مرعشلی، بیروت، بیتا.
- خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط، چاپ مصطفی نجیب فوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵.
- محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیاتالمشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
- همو، سیر اعلامالنبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
- طبری، تاریخ (بیروت).
- عزیزالله عطاردی، الغارات و شرح اعلام آن، تهران ۱۳۷۳.
- یوسف مزّی، تهذیبالکمال، چاپ بشّار عوّاد معروف، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- مصعب بن عبدالله زبیری، کتاب نسب قریش، چاپ لوی پروونسال، قاهره ۱۹۵۳.
- محمدبن جعفر نرشخی، تاریخ بخارا، چاپ محمدتقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۳.
- احمدبن شعیب نسائی، السنن الکبری، چاپ عبدالغفار سلیمان بنداری و سید کسروی حسن، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
- عمربن محمد نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، چاپ یوسفالهادی، تهران ۱۳۷۸.
- علیبن ابوبکر هروی، الاشارات الی معرفة الزیارات، چاپ علیعمر، قاهره ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
- یعقوبی، البلدان.
- همو، تاریخ الیعقوبی، نجف ۱۳۵۸؛
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام