پرش به محتوا

عمر بن عبدالعزیز: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
تمیزکاری
جز (تمیزکاری)
جز (تمیزکاری)
خط ۵۰: خط ۵۰:
*'''بازگردان فدک به فرزندان فاطمه و خمس به بنی‌هاشم''':  عمر بن عبدالعزیز [[خمس]] که به [[بنی هاشم]] تعلق داشت را به آنها داد و [[فدک]] را که معاویه تیول [[مروان بن حکم|مروان]] ساخته بود و او هم آن را به پسرش عبدالعزیز بخشیده بود و عمر آن را ارث برده بود، به فرزندان [[فاطمه(س)]] باز گرداند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۶۹</ref>  
*'''بازگردان فدک به فرزندان فاطمه و خمس به بنی‌هاشم''':  عمر بن عبدالعزیز [[خمس]] که به [[بنی هاشم]] تعلق داشت را به آنها داد و [[فدک]] را که معاویه تیول [[مروان بن حکم|مروان]] ساخته بود و او هم آن را به پسرش عبدالعزیز بخشیده بود و عمر آن را ارث برده بود، به فرزندان [[فاطمه(س)]] باز گرداند.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۶۹</ref>  


*'''گفتگو با خوارج''': عمر بن عبدالعزیز  با خوارج گفتگو کرد و آنها را قانع کرد که از خونریزی دست بردارند.<ref>دینوری، الامامه و السیاسه، ترجمه طباطبایی، ص۳۲۶ و مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه پاینده، ج۲، ص۱۹۳</ref> او به شوذب خارجی نامه نوشت و او را به مناظره دعوت کرد و به او گفت: آیا حاضری با هم مناظره کنیم. اگر حق به جانب ما بود تو هم با مردم هم نوا شو و اگر حق به جانب تو بود ما در کار خود خواهیم نگریست.<ref>ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۲۵۵</ref> شوذب در پاسخ به نامه عمر دو نفر از سخندانان خوارج را برای مناظره و گفت و گو نزد وی فرستاد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۱۹۳</ref>
*'''گفتگو با خوارج''': عمر بن عبدالعزیز  با [[خوارج]] گفتگو کرد و آنها را قانع کرد که از خونریزی دست بردارند.<ref>دینوری، الامامه و السیاسه، ترجمه طباطبایی، ص۳۲۶ و مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه پاینده، ج۲، ص۱۹۳</ref> او به شوذب خارجی نامه نوشت و او را به مناظره دعوت کرد و به او گفت: آیا حاضری با هم مناظره کنیم. اگر حق به جانب ما بود تو هم با مردم هم نوا شو و اگر حق به جانب تو بود ما در کار خود خواهیم نگریست.<ref>ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۲۵۵</ref> شوذب در پاسخ به نامه عمر دو نفر از سخندانان خوارج را برای مناظره و گفت و گو نزد وی فرستاد.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۱۹۳</ref>


*'''برخورد با مردم''': عمر بن عبدالعزیز از کارهای ناشایست خاندان خود که آنها را «مظالم» می‌نامید، جلوگیری کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۶۸ و ابن سعد، الطبقات، ج۶، ص۳۱</ref> و در نامه‌ای که به عاملان خویش نوشت دستور داد با مردم به نیکی رفتار شود.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۶۸ و طبری، تاریخ، ج۹، ص۳۷۶۸</ref> گفته‌اند که او از هنگامی که به خلافت رسید تا روزی که درگذشت به رد کردن اموالی که با ستم از مردم گرفته شده بود، اهتمام می‌ورزید.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۶، ص۳۲</ref> همچنین آمده است عمر بن عبدالعزیز این کار را از خود شروع کرد و با دقت با بررسی زمین و کالاهایی که در اختیار خود داشت پرداخت و خود را از همه آنها کنار کشید. و به نقلی همه آنها را فروخت و پول آن را که بیست هزار دینار شد وقف راه خیر کرد.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۶، ص۳۲و ۳۵ و سیوطی، تاریخ الخلفا، ص۲۳۲</ref>
*'''برخورد با مردم''': عمر بن عبدالعزیز از کارهای ناشایست خاندان خود که آنها را «مظالم» می‌نامید، جلوگیری کرد.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۶۸ و ابن سعد، الطبقات، ج۶، ص۳۱</ref> و در نامه‌ای که به عاملان خویش نوشت دستور داد با مردم به نیکی رفتار شود.<ref>یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۶۸ و طبری، تاریخ، ج۹، ص۳۷۶۸</ref> گفته‌اند که او از هنگامی که به خلافت رسید تا روزی که درگذشت به رد کردن اموالی که با ستم از مردم گرفته شده بود، اهتمام می‌ورزید.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۶، ص۳۲</ref> همچنین آمده است عمر بن عبدالعزیز این کار را از خود شروع کرد و با دقت با بررسی زمین و کالاهایی که در اختیار خود داشت پرداخت و خود را از همه آنها کنار کشید. و به نقلی همه آنها را فروخت و پول آن را که بیست هزار دینار شد وقف راه خیر کرد.<ref>ابن سعد، الطبقات، ج۶، ص۳۲و ۳۵ و سیوطی، تاریخ الخلفا، ص۲۳۲</ref>
۷٬۱۳۱

ویرایش