عبدالله بن میمون قداح

مقاله قابل قبول
پیوند کم
رده ناقص
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
کپی‌کاری از منابع خوب
استناد ناقص
شناسه ناقص
از ویکی شیعه
عبدالله بن میمون قداح
اطلاعات فردی
خویشاوندان
سرشناس
میمون‌ بن الاسودالقدّاح (پدر)
اطلاعات حدیثی
راوی از معصومامام صادق (ع)
تعداد روایات۷۰
سایربرخی او را بنیان گذار فرقه اسماعیلیه و جدّ بزرگ خلفای فاطمی دانسته‌اند.


عبدالله‌ بن میمون قَدّاح، راوی از امام صادق(ع). در برخی آثار مخالفان اسماعیلیه، بنیان‌گذار این نهضت و جدّ بزرگ خلفای فاطمی معرفی شده و بدان شهرت یافته است، اما بر اساس مطالعات اخیر اسماعیلیه، وی شخصی غیر علوی بوده و پیش از دعوت اسماعیلیه می‌زیسته است.

پدر

پدر عبدالله، میمون‌ بن الاسودالقدّاح، در نیمۀ نخست قرن دوم قمری در مکه می‌زیست و در دورۀ امامت امام صادق (ع) (شهادت ۱۴۸) وفات یافت. وی از موالی بنی‌مخزوم و از شاگردان امام باقر(ع) بود و از آن حضرت چندین حدیث روایت کرده است. عبدالله‌ و پدرش از املاک امام باقر و امام صادق (ع) در مکه نگهداری می‌کردند. این دو در آثار شیعیان دوازده امامی از محدّثان مورد احترام در حجاز به شمار آمده‌اند[۱]

نقل روایت

عبدالله‌ در نیمۀ دوم قرن دوم قمری می‌زیست او از امام صادق روایت کرده است. احادیث او در اصول کافی و دیگر مجموعه‌های حدیثی شیعه آمده‌است.[۲] به گفته آیت الله خوئی نام او در سند حدود ۷۰ روایت آمده است.[۳]

مذهب

عبداللّه بن میمون از شخصیت‌هایی است که در تاریخ دربارۀ او اقوال گوناگونی مطرح شده است. در منابع امامیه یا کتاب‌های رجال و ملل و فِرَق اهل سنت، از او و پدرش به عنوان غلات شیعه یا حامیان فرق پیرو اسماعیل بن جعفر نام برده نشده‌است.[نیازمند منبع]

در منابع ضد اسماعیلی

محمد بن رزام طائی کوفی برای نخستین‌بار نقشی اساسی برای عبدالله‌ بن میمون در مراحل آغازین دعوت اسماعیلیه منظور کرده است. اصل رسالۀ ابن‌ رزام، به نام النقض علی‌الباطنیة[۴] یا ردّ علی‌ الاسماعیلیة[۵] در حدود سال ۳۴۰ تألیف و ظاهراً مفقود شده، اما قسمتی از آن که دربارۀ عبدالله‌ بن میمون است، در الفهرست ابن ندیم نقل شده‌است.[۶]

شریف ابوالحسین محمد بن علی، مشهور به اخومحسن، نیز از رسالۀ ابن‌رزام در کتاب خود (تألیف در حدود سال ۳۷۵)، استفاده کرده و خود مطالب بیشتری دربارۀ نقش عبدالله‌ بن میمون بر آن افزوده است. کتاب اخومحسن نیز مفقود شده، اما بخش‌هایی از آن که دربارۀ آغاز نهضت اسماعیلیه است، حفظ شده است.[۷]

غیرعلوی و از پیروان ابوالخطاب

طبق گزارش‌ ابن‌رزام و اخومحسن، میمون قدّاح غیرعلوی و از پیروان ابوالخطاب بود او فرقه‌ای را بنیان نهاد که میمونیه نامیده می‌شد.[۸] بر اساس این روایت میمون از شاگردان بردیصان نیز قلمداد می‌شده، یعنی مؤسس فرقۀ گنوسی مسیحی دیصانیه که ثنوی مذهب بوده است. در برخی از منابع ضداسماعیلی بعدی، به پیروی از روایت اخومحسن، میمون قدّاح فرزند دیصان معرفی شده است.[۹]

بر اساس این روایت، عبدالله‌ بن میمون نیز، که مؤسس نهضت اسماعیلیه معرفی شده، دیصانی بوده است. وی ادعای پیامبری نیز کرده و نظامی از اصول عقاید، شامل ۷ مرحله، برای از بین بردن اسلام از داخل، بنیاد نهاده است. عبدالله که در اصل اهل نواحی اهواز بوده، وانمود می‌کرده که به نام محمد بن اسماعیل‌ بن جعفر، که به عنوان مهدی در استتار بوده، دعوت می‌کرده است. پس از مدتی عبدالله از ترس شیعیان و معتزلیان، همراه یکی از داعیان خود، حسین اهوازی، به عَسکر مکرَم در خوزستان و سپس به بصره گریخت و در آنجا به خاندان عقیل بن ابی طالب، که خود را منسوب به آنان نشان می‌داد، پناه برد. اندکی بعد، عبدالله به سلمیه در شام گریخت و تا زمان مرگش (پس از سال ۲۶۱) ، در آنجا با تقیه و پنهان داشتن هویت واقعی‌اش زیست. او از سلمیه داعیانی را به اطراف فرستاد. یکی از آنان، در سواد کوفه، مردی را به نام حمدان قرمط به کیش اسماعیلی درآورد. پس از عبدالله‌ بن میمون، پسرش احمد و سپس اخلاف احمد امور دعوت اسماعیلیه را به دست گرفتند و آن را در مناطق گوناگون گسترش دادند تا آنکه ریاست نهضت به سعید رسید که در سال ۲۹۷ق، با نام عبدالله المهدی، خلافت فاطمیان را در شمال افریقا تأسیس و ادعا کرد که از اعقاب محمد بن اسماعیل است.

در مطالعات اخیر اسماعیلیه

مطالعات جدید اسماعیلی نشان می‌دهد که گزارش‌ ابن‌رزام و اخومحسن دربارۀ نهضت اسماعیلیه عمدتاً بازتاب دیدگاه‌های خصمانه و اسطوره‌ای مبتنی بر اتهامات باطل بوده و با این هدف ساخته شده است که این دعوت شیعی معارض با دستگاه خلافت سنّی مذهب عباسیان را بی‌اعتبار سازد. از طرف دیگر، به سبب دسترسی ابن‌رزام به برخی منابع هم عصر با گروه‌های قرمطی، که خلافت فاطمیان و نسب علوی آنان را پذیرا نبودند، این روایت از برخی جنبه‌های تاریخی با آنچه بعداً خود اسماعیلیان پیرو فاطمیان پذیرفتند مطابقت‌هایی دارد.[۱۰]

اختلاف عمده میان این گزارش و اصول اعتقادات خود اسماعیلیه، که از مطالعات جدید به دست آمده، راجع به هویت، اصل و نسب عبدالله‌ بن میمون قدّاح است. این شخص در روایت ابن‌رزام و اخومحسن به صورت قدّاحی غیرعلوی آمده، حال آنکه در روایت رسمی اسماعیلیان دورۀ فاطمی، وی همان عبدالله علوی فرزند محمد بن اسماعیل است که جانشین پدر در امور امامت و ریاست دعوت اسماعیلیه بوده است.

همچنین مطالعات جدید اسماعیلی تا حدی روشن کرده که چرا ابن‌رزام شخصی غیرعلوی، یعنی عبدالله‌ بن میمون قدّاح، را در روایت خویش جانشین عبدالله‌ بن محمد بن اسماعیل کرده است. عبدالله المهدی پس از آنکه خلافت فاطمیان را در افریقیه تأسیس کرد، در نامه‌ای به جامعۀ اسماعیلیان مستقر در یمن، مطالبی را دربارۀ سیاست‌های تقیه آمیز اسلافش، که دعوت اسماعیلی را مخفیانه و با نام‌های مستعار رهبری می‌کردند، فاش ساخت. او توضیح داد که در میان این اسامی مستعار و رمزی، میمون در اصل لقب یا اسم مستعار خود محمد بن اسماعیل بوده است[۱۱]، و از همین‌رو، پیروانش را میمونیه نیز می‌خوانده‌اند، که در واقع از اولین اسامی نهضت اسماعیلیه بوده است.[۱۲]

مطالب این نامه را بعداً چهارمین خلیفۀ فاطمی، المعز لدین الله، به گونه‌ای دیگر تکرار کرده است و ضمن تأیید نسب علوی اجدادش، که از اخلاف امام صادق (ع) بوده‌اند، توضیح داده است که چرا عبدالله‌ بن محمدبن اسماعیل را فرزند میمون قدّاح می‌دانسته‌اند.[۱۳]

ایوانف سخنان ابن رزام را «افسانة ابن‌القدّاح» خوانده است. استرن، بدون ذکر منابع و هیچگونه شاهدی، بر آن بوده که این خلط بین هویت دو عبدالله احتمالاً به این سبب بوده است که بعضی از اخلاف قدّاح عبدالله‌ بن میمون واقعاً در دعوت آغازین اسماعیلیه نقش داشته‌اند.[نیازمند منبع]

منازعات کلامی

مطالعه‌ی احادیث عبدالله بن میمون نشان می‌دهد که او در روایتِ خود محورهای کلّی خاصّی مدّنظر داشته که یکی از مهمّ‌ترین آن‌ها مبارزه با «قدریّه» است.[۱۴][منبع بهتری نیاز است]

پانویس

  1. کشی، ص ۲۴۵ـ ۲۴۶، ۳۸۹؛ نجاشی، ص۲۱۳ـ ۲۱۴؛ طوسی، ۱۸۵۳ـ ۱۸۵۵، ص ۱۹۷ـ ۱۹۸؛ طوسی، ۱۴۱۵، ص ۱۲۰، ۲۳۱، ۱۴۵، ۳۰۹؛ ابن‌شهرآشوب، ۱۳۵۳، ص ۶۵؛ ابن شهر آشوب، ۱۴۲۷، ج۳، ص ۲۱۶، ج ۴، ص۲۲۸
  2. نک: ایوانف ، ۱۹۴۶، ص ۱۱ـ ۶۰
  3. خوئی، معجم رجال الحدیث، ۱۳۶۹ش، ج۱۰، ص۳۵۴،۳۵۷.
  4. نک: مقدسی، ج ۱، ص ۱۳۷
  5. مقریزی، ج ۱، ص۲۲ـ ۲۳
  6. ابن ندیم، ص ۲۳۸
  7. نویری، ج ۲۵، ص ۱۸۷ به بعد، دواداری، ج ۶، ص ۶ـ ۱۱، ۱۷ـ ۲۲ و مقریزی، ج ۱، ص ۲۲ـ ۲۹، ۳۸ـ ۴۰
  8. نک لوئیس ، ص ۴۹ـ ۷۳؛ ایوانف، ۱۹۴۲، ص ۱۲۷ـ ۱۵۶؛ دفتری، ۱۳۷۵ش، ص ۱۲۶ـ ۱۳۷
  9. دیلمی، ص۲۰
  10. مادلونگ ، ص ۷۳ـ ۸۰؛ دفتری، ۱۹۹۳، ص ۱۲۳ـ ۱۳۹
  11. همدانی، ص ۴ـ۹؛ نیز همدانی و دوبلوا ، ص ۱۷۳ـ ۲۰۷
  12. ابن‌عنبه، ص ۲۳۳
  13. قاضی نعمان، ص ۴۰۵ـ ۴۱۱، ۵۲۳ـ ۵۲۵؛ استرن ، ص ۲۵۶ـ ۲۸۸
  14. عبدالله بن میمون القداح در مصافّ با قدریّه و مرجئه

یادداشت

منابع

  • ابن‌شهرآشوب، کتاب معالم‌العلماء، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۵۳.
  • ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، چاپ یوسف بقاعی، ]قم[ ۱۴۲۷/ ۱۳۸۵ش.
  • ابن‌عنبه، عمدة‌الطالب فی انساب آل ابی‌طالب، چاپ م.ح آل‌طالقانی، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
  • ابن‌ندیم، (تهران).
  • فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمۀ فریدون بدره‌ای، تهران ۱۳۷۵ش.
  • ابوبکربن عبدالله دواداری، کنزالدّرر و جامع الغرر، چاپ صلاح‌الدین منجد، قاهره ۱۳۸۰/ ۱۹۶۱.
  • محمدبن حسن دیلمی، بیان مذهب الباطنیه و بطلانه، چاپ ر. اشتروطمان، استانبول ۱۹۳۸.
  • ابوجعفر محمد طوسی، رجال، چاپ جواد قیومی‌اصفهانی، قم ۱۴۱۵.
  • ابوجعفر محمد طوسی، فهرست کتب الشیعه، چاپ ا. اسپرنگر و دیگران، کلکته ۱۸۵۳ـ۱۸۵۵.
  • قاضی‌نعمان، کتاب المجالس و المسایرات، چاپ حبیب فقی و دیگران، تونس ۱۹۷۸.
  • محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفة‌الرجال، تلخیص: محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
  • مطهربن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹.
  • احمد مقریزی، اتعاظ الحنفاء باخبار الائمه الفاطمیین الخلفاء، چاپ جمال‌الدین شیال و محمد حلمی محمد احمد، قاهره ۱۹۶۷ـ۱۹۷۳.
  • احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعة المشتهر بـرجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
  • احمد نویری، نهایة‌الارب فی فنون الادب، چاپ محمدجابر عبدالعال الحسینی، قاهره ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
  • حسین همدانی، فی نسب الخلفاء الفاطمیین، قاهره ۱۹۵۸.
  • خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، مرکز نشر آثار شیعه، قم، ۱۴۱۰ق-۱۳۶۹ش.
  • Farhad Daftary, “A Major Schism in the Early Ismā`īlī Movement”, Studia Islamica, LXXVII ۱۹۹۳.
  • A. Hamdani and F. de Blois, “A Re-Examination of al-Mahdī’s Letter to the Yemenites on the Genealogy of the Fatimid Caliphs”, Journal of the Royal Asiatic Society ۱۹۸۳.
  • W. Ivanow, Ismaili Tradition Concerning the Rise of the Fatimids, London, etc., ۱۹۴۲.
  • W. Ivanow, The Alleged Founder of Ismailism, Bombay ۱۹۴۶.
  • B. Lewis, The Origins of Ismā`īlism, Cambridge ۱۹۴۰.
  • W. Madelung, “ Das Imamat in der frühen ismailitischen Lehre”, Der Islam, XXXVII ۱۹۶۱.
  • S.M. Stern, Studies in Early Ismā`īlism, Leiden ۱۹۸۳.

پیوند به بیرون