عبدالله بن محمد حنفیه

از ویکی شیعه
عبدالله بن محمد حنفیه
بزرگ بنی‌هاشم در عصر مروانیان
اطلاعات کلی
خویشاوندان
سرشناس
محمد حنفیه(پدر)
وفاتسال ۹۸ هجری قمری، منطقه حُمَیمه و بلقاء (اردن امروزی)
اطلاعات علمی


ابوهاشم عبدالله بن محمد حنفیه، (درگذشت ۹۸ق) نوه امام علی(ع) و فرزند محمد حنفیه بود. او بزرگ بنی‌هاشم در عصر مروانیان بود و در دعوت مردم بسوی علویان فعالیت داشت. درباره او چند فرقه سیاسی و کلامی در نیمه دوم سده۱ق/۷م بوجود آمد. معتزله، برخی از عقاید خود را به او منسوب کرده‌اند. یکی از قضایای مشهور زندگی ابوهاشم، «انتقال وصایت» به جد عباسیان است. این اتفاق، باعث شروع تبلیغ و دعوت بنی‌عباس شد و زمینه‌ساز تشکیل سلسله بنی‌عباس در سال‌های بعد شد.

زندگی

درباره تاریخ و محل تولد ابوهاشم اطلاعی در دست نیست. پدرش محمد حنفیه، فرزند امام علی(ع) و مادرش ام‌ولد و کنیزی به نام نائله بود.[۱] در ۹۸ق سلیمان بن عبدالملک بن مروان، خلیفه بنی‌مروان، او را نزد خود فراخواند. ابوهاشم پس از این دیدار درگذشت.[نیازمند منبع] برخی، علت مرگ او را مسمومیت توسط سلیمان دانسته‌اند. او در حُمَیمه و بلقاء (اردن امروزی) فوت کرد و به خاک سپرده شد.[۲]

اعتبار روایی

محمد بن سعد از تاریخ‌نگاران قرن سوم ابوهاشم را صاحب علم و روایت خوانده و ضمن اینکه او را «قلیل الحدیث» دانسته، وی را توثیق نموده است.[۳] عجلی[۴] نیز وی را ثقه خوانده و ابن حبان در الثقات از او نام برده است.[۵] ابوهاشم جز پدرش از صحابی دیگری نقل حدیث می‌کرد و علاوه بر زهری، کسانی چون عمرو بن دینار، سالم بن ابی الجعد و چنانکه گفته‌اند محمد بن علی بن عبدالله بن عباس و ابراهیم امام از وی روایت حدیث کرده‌اند.[۶] ذهبی گفته است که احادیث ابوهاشم با اسنادی عالی ضمن جزء بانیاسی روایت شده است.[۷] ابن حبان در مشاهیر علماء امصار[۸] ابوهاشم را از عابدان مدینه و قراء اهل بیت دانسته است. ابوالفرج اصفهانی نیز او را شخصی دانشمند خوانده است.[۹]

سازمان دعوت

پس از شهادت امام حسین(ع)، محمد حنفیه، در مکه ماند و پیروان قابل اعتمادش را برای دعوت به عراق و دیگر بلاد فرستاد. او مردم را به علویان دعوت می‌کرد.[۱۰] ابوهاشم، پس از فوت پدر (۸۱ق)، سازمان دعوت را تنظیم کرد. او دعوت خود را در عراق و خراسان متمرکز کرد.[۱۱] طرفداران او، مخفیانه با او ملاقات یا مکاتبه می‌کردند و هدایا و خمس خود را می‌فرستادند.[۱۲] ابوهاشم در ۹۶ق به دست ولید بن عبدالملک خلیفه مروانیان، که از فعالیت‌های او آگاه شده بود، یا در ۹۸ق توسط سلیمان بن عبدالملک، مسموم شد و فوت کرد.[۱۳]

اختلاف با زید بن حسن

سهل بن عبدالله بخاری (سده ۵ق) در کتاب «سر الانساب العلویه» نوشته است: ولید بن عبدالملک، سرپرستی صدقات امام علی(ع) را به زید، فرزند امام حسن (ع) سپرد ولی عبدالله، با زید مشاجره کرد و خود را لایق این عنوان دانست. ولید عبدالله را زندانی و قصد کشتن‌ش کرد. امام علی بن حسین(ع) با اصرار به ولید، او را رهانید.[۱۴]

انتقال وصایت

بعد از مرگ ابوهاشم، افرادی مانند محمد بن علی، عبدالله بن معاویه، بیان بن سمعان، عبدالله بن عمر بن حرب ادعا کردند که ابوهاشم آنان را به وصایت و جانشینی خود انتخاب کرد. فرقه‌هایی مانند هاشمیه، حربیه، بیانیه، حارثیه و رزامیه نیز ادعای انتساب به او دارند.[۱۵] بنا به روایتی که در بیشتر منابع تاریخی آمده است ابوهاشم در بازگشت از شام به هنگام بیماری مرگ، در حُمَیمه نزد محمدبن‌علی، فرزند ابن‌عباس رفته و او را به جانشینی خود برگزید. شیعیان و داعیان خود را به او معرفی کرد و کتاب دولت را که از پدرش به او رسیده بود، به وی سپرد.[۱۶]

فرقه‌های مرتبط

گزارش منابع فرقه‌شناسی و ملل و نحل دربارۀ ابوهاشم و گروه‌ها و فرقه‌هایی که به‌گونه‌ای ادعای انتساب به وی و امامت وی را داشتند، آشفته است.

  • کیسانیه

اینان معتقد بودند که ابوهاشم امامت را به برادر خود علی بن محمد حنفیه سپرد و به او وصیت کرد. [یادداشت ۱] همچنین معتقد بودند که علی بن محمد به پسرش حسن و او به فرزندش علی و علی به فرزندش حسن وصیت کرد و اینان یکی پس از دیگری امام بودند. در اعتقاد ایشان امامت همواره در اولاد محمد حنفیه باقی خواهد بود تا مهدی ایشان ظهور کند. سعد اشعری ایشان را کیسانیه خُلّص یا خالص می‌نامد.[۱۷]

  • جناحیه یا طیاریه

اینان پس از ابوهاشم به وصیت و امامت عبدالله بن معاویة بن عبدالله بن جعفر طیار معتقد شدند و گفتند عبدالله به‌عنوان امام، وصی ابوهاشم شد. اینان معتقد بودند آن روح الهی که در تمامی انبیاء تا حضرت محمد(ص)، یکی پس از دیگری حلول کرده و از نبی اکرم (ص) به حضرت علی (ع)، پس از آن در محمد حنفیه و سپس ابوهاشم حلول و سپس در عبدالله بن معاویه حلول کرده است.[۱۸]

  • بنی‌عباس

بنی‌عباس و طرفداران آنان معتقدند ابوهاشم در ۹۸ق پس از بازگشت از نزد سلیمان بن عبداللملک، خلیفه مروانی در شام و اطلاع از مسموم شدن خود، به حمیمه نزد محمدبن‌علی، نوه ابن‌عباس رفت، و او را وصی خود و امام بنی‌هاشم قرار داد.[۱۹]

  • حربیه

گروهی دیگر پس از ابوهاشم به امامت عبدالله بن عمرو بن حرب کِندی معتقد شدند که به حربیه معروف شدند. اینان قائل به تناسخ بوده و معتقد بودند که امامت برای علی(ع)، سپس حسن(ع)، آنگاه برای حسین (ع) و پس از آن برای محمد حنفیه است و روح خداوند در روح هریک از ایشان حلول کرده تا در فرزند محمد حنفیه، ابوهاشم حلول کرده است. ابوهاشم خودش به عبدالله بن عمرو وصیت کرده و روح او در عبدالله حلول کرده است تا آنکه محمد حنفیه خروج کرده و قیام کند.[۲۰]

  • بیانیه

این گروه از غالیان مشهور شیعی بوده و به شخصی به نام بیان بن سمعان نَهدی وابستگی داشتند. بنابر گزارش سعد اشعری، گروهی از آنان به امامت ابوهاشم پس از پدرش که به نظر آنان غیبت کرده، باور داشتند و معتقد بودند که ابوهاشم منصب وصایت را پس از پدر عهده‌دار بوده است و هرگاه ابوهاشم وفات کند، امامت به اصل یعنی محمد بن حنفیه باز می‌گردد. ابوهاشم امام صامت و محمد حنفیه امام ناطق است در حالی که سعد اشعری این عقیده را به پیروان ابوعمره از مختاریه منسوب می‌دارد.[۲۱] در عین حال سعد اشعری گزارش می‌کند که بیان بن سمعان، خود مدعی بود که ابوهاشم به او وصیت کرده و از این رو گروهی از کیسانیان به گرویدند.[۲۲]

همچنین سعد اشعری می‌گوید که گروهی از بیانیه، چنین باور داشتند که مهدی قائم، همان ابوهاشم است که وفات کرد اما باز می‌گردد و قیام کرده و زمین را مالک می‌شود. اینان معتقد بودند که ابوهاشم، بیان بن سمعان را به عنوان نبی معرفی کرده و چنین عقیده داشتند که بیان پس از وفات ابوهاشم ادعای نبوت کرد.[۲۳]

  • امامت علی‌بن‌حسین(ع)

گروه دیگر امامت را پس از ابوهاشم، حق مسلم علی بن حسین زین العابدین(ع) می‌دانستند و او را جانشین ابوهاشم در امر امامت می‌پنداشتند.[۲۴] اساساً گروهی از کیسانیه پس از مرگ محمد حنفیه، امامت را حق علی بن حسین زین العابدین(ع) می‌دانستند.[۲۵]

  • ظهور و رجعت ابوهاشم

در مقابل گروه‌هایی که به مرگ ابوهاشم حکم می‌کردند، گروهی هم بودند که گمان می‌بردند روح محمد حنفیه در ابوهاشم حلول کرده و او نمرده است و آن کس که در جبل رضوی پنهان است، هموست و نه پدرش محمد حنفیه، و اوست که مالک زمین می‌شود و به کیفر آنکه نزد عبدالملک بن مروان رفته بوده، در جبل رضوی گرفتار آمده است.[۲۶]

  • هاشمیه

درباره عقاید غلوآمیزی که از ابوهاشم در میان برخی از پیروانش وجود داشته، گزارش شهرستانی چنین است: «از آنجا ابوهاشم پس ار محمد حنفیه، به امامت دست یافت که محمد اسرار علوم را به او آموخت و او را به ظاهر و باطن و تنزیل و تاویل آشنا ساخت.»[۲۷] شهرستانی اینان را هاشمیه نامیده که در تعبیر سعد اشعری همان «هاشمیه خالصه» است.[۲۸] ایشان قائل به مرگ محمد حنفیه بوده و ابوهاشم را پس از او امام می‌پنداشتند و امامت را حق فرزندان ابوهاشم می‌دانستند. بنظر می‌رسد این تعبیر سعد اشعری و شهرستانی در مورد پیروان نخستین ابوهاشم در زمان حیات او بوده است.[۲۹]

ابوهاشم و اعتزال

برخی از مؤلفان و علمای معتزله عقیده دارند واصل بن عطا، بنیان گذار مکتب اعتزال، برخی از دیدگاه‌های خود را از ابوهاشم و پدرش محمد حنفیه دریافت کرده است. به گفته قاضی عبدالجبار، در علم و فضل ابوهاشم همین بس که گفته شود واصل از وی اخذ علم کرده است؛ او گفته آنچه واصل گفته، چونان کتابی است که مؤلفش را می‌بایست ابوهاشم فرض کرد. ابن مرتضی، عمرو بن عبید را نیزاند که محمد بن علی بن عبدالله بن عباس نیز ار ابوهاشم اخذ دانش کرده و از همین رو قاضی عبدالجبار او را در شمار معتزله قلمداد کرده است. برخی مؤلفات غیرمعتزلی نیز ابوهاشم را «صاحب المعتزله» خوانده‌اند،[۳۰] ویلفرد مادلونگ معتقد است ابوهاشم نقش واقعی در ایجاد زمینه‌های فکری واصل نداشته و او این سند معتزلی را نمادین فرض کرده است.[۳۱]

پانویس

  1. ابن‌سعد، طبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۷.
  2. مسعودی، التنبیه والاشراف، ص۲۹۲.
  3. ابن سعد، ج۵، صص۳۲۷-۳۲۸.
  4. عجلی، ص۲۷۷.
  5. ابن حبان، الثقات، ج۷، ص۲.
  6. ابن عساکر، ج۷، صص۴۸۰ و ۴۸۲؛ ذهبی، تاریخ، ج۴، ص۲۰؛ ابن حجر، ج۶، ص۱۶؛ نیز نکـ: اخبار الدولة، ص۱۷۳.
  7. ذهبی، تاریخ، ج۴، ص۲۱.
  8. ابن حبان، مشاهیر علماء امصار، ص۱۲۷.
  9. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۱۲۶.
  10. ابن‌قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۲، ص۱۴۹؛ ابن‌اثیر، الکامل، ج۴، ص۲۱۴و۲۱۶.
  11. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۹۷.
  12. ابن‌قتیبه، الامامة و السیاسة، ج۲، ص۱۴۹.
  13. بلاذری، انساب الاشراف، ص۲۷۵-۲۷۳.
  14. بخاری، سر الانساب العلویه، ۱۹۶۲م، ص۸۵.
  15. شهرستانی، ملل و نحل،ج۱، ص۲۴۹-۲۴۳.
  16. الله اکبری، عباسیان از بعثت تا خلافت، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۸.
  17. سعد اشعری، ص۳۸-۳۹؛ ابوحاتم رازی، ص۲۹۷؛ قاضی نعمان، شرح، ج۳، ص۳۱۶؛ قلهاتی، ص۲۷۶؛ شهرستانی، ج۱، ص۱۵۱.
  18. اشعری، سعد، صص۳۹ و ۴۲؛ نیز نکـ: مسائل الامامة، ص۳۰، ۳۷؛ نوبختی، صص۲۹-۳۰؛ ابوحاتم، ۲۹۸؛ قاضی نعمان، الارجوزه، ص۲۳۲، شرح، همانجا.
  19. بلاذری، انساب الاشراف، ص۸۰؛ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۹۷.
  20. اشعری، سعد، ص۲۶-۲۷، ۳۵؛ نیز نک: اشعری، ابوالحسن، ص۶، ۲۲؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۲۰(۲)، ص۱۷۸؛ بغدادی، ص۱۴۹.
  21. اشعری، سعد، ص۲۳.
  22. اشعری، سعد، ص۳۴-۳۵.
  23. اشعری، سعد، ص۳۷.
  24. اشعری، سعد، ص۳۵؛ اشعری، ابوالحسن، همانجا؛ قاضی عبدالجبار، همانجا؛ حمیری، ص۱۶۱.
  25. قاضی عبدالجبار، همان، ج۲۰(۲)، ص۱۷۷؛ بغدادی، ص۲۷.
  26. اشعری، سعد، ص۲۷؛ نوبختی، ص۲۸.
  27. شهرستانی، ملل و نحل، ج۱، صص۱۵۰-۱۵۱.
  28. اشعری، سعد، ص۳۸.
  29. اشعری، سعد، ص۳۸؛ شهرستانی، ملل و نحل، ج۱، صص۱۵۰-۱۵۱.
  30. ابوالقاسم بلخی، صص۶۴، ۶۸، ۷۵، ۹۰؛ ابن ندیم، ۲۰۲؛ قاضی عبدالجبار، شرح...، صص۱۳۷-۱۳۸، همو، طبقات...، صص۱۶۴، ۲۱۴-۲۱۵، ۲۲۷، ۲۳۴، همو، المغنی، ج۲۰(۲)، ص۱۳۷؛ شهرستانی، ج۱، ص۴۹؛ حمیری، ص۲۰۶؛ فخر الدین رازی، صص۱۸۰-۱۸۱؛ ابوطالب مروزی، ص۱۶۶؛ ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۷، ج۶، ص۳۷۱، ج۱۵، ص۲۷۴؛ ابن مرتضی، صص۱۲۵-۱۲۶.
  31. نیز نکـ: مادلونگ، صص۳۱-۳۵؛ قاضی، ص۳۰۱-۳۰۴.

یادداشت

  1. ایشان بر این باور بودند که گروهی که امامت «محمد بن علی بن عبدالله بن عباس» را پس از ابوهاشم مطرح می‌کنند، میان این دو خلط کرده‌اند.


منابع

  • ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م.
  • ابن اثیر، الکامل.
  • ابن جوزی،یوسف، تذکرة الخواص الامة، نجف، ۱۳۶۹ق.
  • ابن حبان، محمد، الثقات، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
  • همو، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش فلایشهامر، قاهره، ۱۳۹۹ق/۱۹۵۵م.
  • ابن حبیب، محمد، «اسماء المغتالین»، نوادر المخطوطات (المجموعه السادسه)، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۳۷۴ق/۱۹۵۴م.
  • ابن حجر، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۶ق.
  • ابن خلکان، وفیات.
  • ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
  • ابن طقطقی، محمد، الفخری، بیروت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
  • ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، ۱۳۹۳ق/۱۹۷۳م.
  • ابن عساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، ج۷، نسخه عکسی موجود در کتابخانه مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۳۸، به کوشش سکینه شهابی، دمشق، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
  • ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، نجف، ۱۳۸ق/۱۹۶۱م.
  • ابن قیسرانی، محمد، الجمع بین کتابی...، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۳ق.
  • ابن مرتضی، احمد، المنیة االامل فی شرح الملل و النحل، به کوشش محمد جواد مشکور، دمشق، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
  • ابن ندیم، الفهرست.
  • ابوحاتم رازی، احمد، «الزینة»، ج۳، همراه الغلو والفرق الغالیة عبدالله سلوم سامرائی، بغداد، ۱۳۲۹ق/۱۹۷۲م.
  • ابوطالب مروزی، اسماعیل، الفخری، به کوشش مهدی رجائی، قم، ۱۴۰۹ق.
  • ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بولاق، ۱۲۸۵ق.
  • همو، مقاتل الطالبیین، به کوشش سید احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
  • ابوالقاسم بلخی، «ذکر المعتزله»، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، به کوشش فؤاد سید، تونس/الجزایر، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
  • ابونصر بخاری، سهل، سر سلسلة العلویة، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
  • اخبار الدولة العباسیة، به کوشش عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت، ۱۹۷۱م.

پیوند به بیرون