عبدالله بن محمد اشتر علوی

از ویکی شیعه

عبدالله بن محمد (درگذشت ۱۵۱ق/ ۷۶۸م)، فرزند نفس زکیه و معروف به اَشتَر علوی، از رجال مشهور علوی که نسبش به امام حسن(ع) می‌رسد. اشتر پس از قیام و قتل پدرش در سال ۱۴۵ قمری در مدینه، با گروهی به سِند (جنوب پاکستان فعلی) رفت و در آنجا علیه حکومت منصور عباسی قیام کرد و کشته شد.

نسب

پدر عبدالله، محمد نفس زکیه و مادرش سلمه دختر محمد بن حسن بن حسن(ع) بود.[۱] وی در مدینه زاده شد و همان جا پرورش یافت. او را به سبب برگشتگی پلک چشمش اشتر می‌گفتند.[۲]

فعالیت

نخستین بار که در منابع از اشتر یاد شده، مربوط به ۱۴۰ق است که منصور عباسی برای حج به مکه رفته بود. محمد نفس زکیه و برادرش ابراهیم (قتیل باخمرا) نیز که پنهان می‌زیستند، به همراه چند علوی دیگر به مکه آمدند. برخی از ایشان قصد کردند خلیفه را بکشند و عبدالله اشتر بدین کار کمر بست، اما نفس زکیه با این کار مخالفت کرد.[۳]

مهاجرت به سند

به روایت طبری[۴] پس از قیام نفس زکیه در مدینه (۱۴۵ق) عبدالله اشتر از سوی پدرش با گروهی از زیدیان ابتدا به خراسان و سپس نزد عمر بن حفص صفری، والی سند رفتند. عمر به طالبیان گرایش داشت و دعوت آنان را پذیرفت و با عبدالله به‌عنوان نماینده نفس زکیه بیعت کرد و از خاندان و سران و بزرگان ولایتش نیز بیعت گرفت، اما پس از مدتی که خبر شکست و کشته شدن نفس زکیه به وی رسید، عبدالله اشتر را نزد یکی از ملوک سند یا راجگان[۵] فرستاد تا در امان بماند. اندکی بعد، گروه دیگری از زیدیان به عبدالله پیوستند و گفته‌اند از این هنگام بود که تشیع در سند گسترش یافت.[۶]

درگیری و قتل

چون خبر عبدالله به منصور رسید، در نامه‌ای از عمر بن حفص در این باب توضیح خواست، اما عمر پاسخ درستی نداد. اندکی بعد، منصور هشام بن عمرو تغلبی را به جای او گمارد. هشام نیز گرچه پس از ورود به سند از دستگیری عبدالله طفره می‌رفت، اما سرانجام روزی برادر هشام با عبدالله و ۱۰ تن از یارانش جنگید و همه را به قتل رساند و هشام بن عمرو نیز خبر آن را به آگاهی منصور رساند و خلیفه نیز اقدام او را ستود.[۷] ابوالفرج نوشته سرش را هشام نزد منصور فرستاد.[۸] ابن صوفی[۹] و ابن عنبه[۱۰] نوشته‌اند که اشتر در کابل در کوهی به نام علج کشته شد. به نقل ابن اثیر، قتل اشتر علوی در سال ۱۵۱ق رخ داد.[۱۱]

ابوالحسن محمد، فرزند اشتر

درباره ابوالحسن محمد، فرزند اشتر، اخبار گوناگونی روایت شده است. به نوشته طبری[۱۲] زمانی که اشتر نزد راجه سندی به سر می‌برد، از کنیزی صاحب فرزندی شد که پس از کشته شدن او، کنیز و فرزندش نزد منصور فرستاده شدند و او نیز آنها را به مدینه فرستاد و نسب علوی محمد را تأیید کرد و به والی مدینه دستور داد تا او را به بستگانش بسپارد. با این همه، گفته‌اند که امام صادق(ع) از موضوع نسب محمد و نامه منصور در این باب اظهار شگفتی کردند.[۱۳]

اما به روایت ابوالفرج اصفهانی[۱۴] از ابن مسعده، فرزند اشتر پس از مرگ پدر، چندان همراه ابن مسعده در سند ماند تا منصور درگذشت (۱۵۸ق) و آنگاه در خلافت مهدی عباسی به مدینه رفت.

خاندان نفس زکیه از عبدالله اشتر،[۱۵] به بنی‌اشتر یا اشتریه شهرت داشتند که در کوفه و اطراف آن ساکن بودند[۱۶] و بعدها نسلی از ایشان باقی نماند.[۱۷]

پانویس

  1. بخاری، سرالسلسله العلویه، ص۷-۸
  2. بیهقی، لباب الانساب، ج۱، ص۲۲۵
  3. طبری، تاریخ طبری، ۱۴ج۷، ص۵۲۵.
  4. طبری، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۳-۳۶
  5. نک: حبیبی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، ج۱، ص۴۰۸
  6. حبیبی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، ج۱، ص۴۰۸
  7. طبری، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۵-۳۶
  8. اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۱۱-۳۱۲
  9. ابن صوفی، المجدی، ص۳۹
  10. ابن عنبه، عمده الطالب، ص۱۰۵
  11. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۷، ص۵۹۷.
  12. طبری، تاریخ طبری، ج۸، ص۳۶
  13. بخاری، سرالسلسله العلویه، ص۸
  14. اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۱۴
  15. نگاه کنید: بخاری، سهل، سرالسلسله العلویه، ص۸
  16. بیهقی، لباب الانساب، ج۱، ص۲۲۵
  17. ابن عنبه، الفصول الفخریه، ص۱۰۸

یادداشت

منابع

  • ابن اثیر، علی بن محمد بن محمد بن عبدالکریم شیبانی جزری، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، دار بیروت، ۱۳۸۵ق.
  • ابن صوفی، علی، المجدی، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، قم، ۱۴۰۹ق.
  • ابن عنبه، احمد، عمده الطالب، به کوشش محمد حسن آل طالقانی، نجف، ۱۳۸۰ق / ۱۹۶۱م.
  • ابن عنبه، احمد، الفصول الفخریه، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۸۷ق /۱۳۴۶ش.
  • ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق /۱۹۴۹م.
  • بخاری، سهل، سرالسلسله العلویه، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۱ق /۱۹۶۲م.
  • بیهقی، علی، لباب الانساب، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۰ق.
  • حبیبی، عبدالحی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، کابل، ۱۳۴۵ش.
  • طبری، تاریخ.
  • مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۸۴ق /۱۹۶۴م.

پیوند به بیرون