اشاعره و عقل‌گرایی

از ویکی شیعه

اشاعره در ابتدا در مقابل جریان عقل‌گرای افراطی معتزلی و تأویل پدید آمد ولی مؤسس آن ابوالحسن اشعری در رساله استحسان الخوض فی علم الکلام به کسانی که تفکر و تعقل را در الهیات حرام می‌دانستند، سخت تاخته، و استدلال‌های گوناگونی برای باطل ساختن عقایدی از این دست مطرح کرده است. در ادامه بزرگان مکتب اشعری، یعنی باقلانی، جوینی، غزالی و سرانجام، فخر رازی عقل‌گرایی را تجدید کردند و همانند معتزله در کار تأویل کوشیدند.

در آغاز پیدایش

ابوالحسن اشعری در برابر دو جریانی که به نظر او افراطی بودند قرار داشت و می‌کوشید تا ضمن پرهیز از افراط و تفریط راهی میانه برگزیند، معتزله بر عقل به عنوان یگانه ابزار شناخت حقیقت تأکید می‌کردند و با نفی هر آنچه در نظر آنان خردپذیر نمی‌نمود و نیز با تکیه بر آیات نفی‌کننده تشبیه، و با تأویل آیات دال بر تشبیه، نه فقط تشبیه و تجسیم خدا را مردود دانستند، که رؤیت خدا را نیز نفی کردند، منکر صفات زاید بر ذات شدند و از خلق کلام خدا سخن گفتند.

در برابر معتزله، اصحاب حدیث با تکیه بر نقل، شیوه‌ای عقل‌ستیزانه در پیش گرفتند، به تفسیر ظاهری آیات پرداختند، و از تأویل عقلانی قرآن سخت پرهیز کردند. اشعری و پیروان او کوشیدند تا در برابر این تندروی‌ها و کندروی‌ها، راهی میانه بیابند و «‌اقتصاد در اعتقاد‌» را متحقق سازند. ابن خلدون در مقدمه گزارشی از آن افراط‌ها و تفریط‌ها و از این میانه‌روی به دست داده است. [۱] اشعری و سپس اشاعره تلاش کردند مطابق دیدگاه خود شیوۀ میانه‌ای پیدا کنند.

روش عقلی ـ نقلی

گر چه جنبش اشعری با پرهیز از عقل‌گرایی و تأویل آغاز شد، اما اشعری نه تنها عملاً، که نظراً نیز به مفهومی عقل گراست و این عقل‌گرایی که میراث معتزلیان و فیلسوفان به شمار می‌آید، در آثار پیروان اشعری بیشتر می‌شود. گذشته از این، اشاعره در برابر فیلسوفان و معتزلیان خردگرا و به اصطلاح بدعت‌های آنان، از باورهای اصیل اسلامی، یعنی از داده‌های وحی (= نقل) به دفاع برخاستند و روشی عقلی ـ نقلی برگزیدند و با تکیه بر استدلال‌های منطقی عمل کردند.

پس از اشعری پیروانش، عقل‌گرایی را شدت بخشیدند. روشن‌ترین و مستندترین نمونه‌ای که می‌توان برای عقل گرایی اشعری ارائه کرد، رساله استحسان الخوض فی علم الکلام اوست. اشعری در این رساله، به کسانی که تفکر و تعقل را در الهیات حرام می‌دانستند، سخت تاخته، و استدلال‌های گوناگونی برای باطل ساختن عقایدی از این دست مطرح کرده است.

روش اشعری، حد میانه معتزله و اصحاب حدیث است، یعنی برخلاف معتزله که در مسائل عقیدتی به حکومت عقل بر نقل معتقد بودند، عقل را تابع و خادم نقل شناخت و علی رغم قول اصحاب حدیث که به کارگیری عقل را در تبیین اصول دین بدعت و حرام می‌انگاشتند، با روش عقلی و کلامی به شرح و تبیین آن پرداخت و درنتیجه کلام مستقلی به وجود آورد که اصول و قواعدش اغلب با عقاید اصحاب حدیث سازگار آمد. و لذا اکثر اصحاب حدیث روش و کلام وی را پذیرفتند.[۲]

عقل‌گرایی و تأویل

مایه‌های عقل گرایی در آثار اشعری از یک سو، و تأثیر میراث عقل‌گرایی در جامعه اسلامی از سوی دیگر، زمینه را برای بازگشت پیروان اشعری به عقل گرایی و به تأویل ـ که نتیجه عقل گرایی است ـ فراهم ساخت و بزرگان مکتب اشعری، یعنی باقلانی، جوینی، غزالی و سرانجام، فخر رازی عقل گرایی را تجدید کردند و همانند معتزله در کار تأویل کوشیدند. در سده ۶ق /۱۲م ابن رشد در کتاب «‌فصل المقال‌» آنجا که از مدعیان فهم شریعت سخن می‌گوید و مشهورترین آنان را ۴ گروه ـ اشعریه، معتزله، باطنیه، حشویه ـ می‌شمارد، آشکارا از گرایش آنان به تأویل سخن به میان می‌آورد و تصریح می‌کند که این گروه‌ها به تأویل الفاظ شرع می‌پردازند و الفاظ شرع را بر طبق باورهای خود تأویل می‌کنند.[۳]

در روزگار معاصر هم گلدسیهر ضمن اشاره به تحولات مکتب اشعری که نتیجه آن بازگشت به عقل گرایی بود، تصریح می‌کند که اگر معتزله به تأویل قرآن دست زدند، اشاعره به تأویل حدیث نیز پرداختند.[۴] نمونه‌ای از این تأویل را در آیۀ الرَّحْمَـٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ ﴿٥﴾ [طه–۵] آشکارا می‌بینیم.

پانویس

  1. ابن خلدون،مقدمه، ج۲ ص۹۴۲-۹۴۷.
  2. جهانگیری، ابوالحسن اشعری مؤسس کلام اشعری، ص۱۵۲.
  3. ابن رشد، فصل المقال، ص ۴۶.
  4. گلدسیهر، درسهایی درباره اسلام، ص ۲۲۰-۲۲۴.

منابع

  • قرآن کریم.
  • ابن رشد، محمد، «‌فصل المقال »، «‌الکشف عن مناهج الادلة »، فلسفه ابن رشد، بیروت، دارالا¸فاق الجدیده.
  • ابن خلدون، مقدمه، ترجمه محمدپروین گنابادی، تهران، ۱۳۵۳ش.
  • جهانگیری، محسن، ابوالحسن اشعریمؤسس کلام اشعری، در مجموعه مقالات (بیست مقاله)، تهران: حکمت، ۱۳۸۳.
  • گلدسیهر، ایگناتس، درسهایی درباره اسلام، ترجمه علینقی منزوی، تهران، ۱۳۵۷ش.

پیوند به بیرون